×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
رساله‌ی مدنیه؛ نقشه‌ای برای اصلاح ایران
1396/08/13

 

رساله‌ی مدنیه؛ نقشه‌ای برای اصلاح ایران

 

مینا یزدانی*
 

 

رساله‌ی مدنیه یکی از مهم‌ترین کتاب‌های عبدالبهاء است که در آن به شرح و تحلیل مسائل بنیادی ایران در زمان خود پرداخته و نقشه‌ای برای اصلاحات دینی و اجتماعی ایران پیشنهاد کرده است.
 
عبدالبهاء رساله‌ی مدنیّه را در سال ۱۸۷۵، به توصیه‌ی پدرش، بهاءالله، بنیانگذار آیین بهائی نوشت. در آن زمان 31 سال از سنش می‌گذشت و در عکا زندگی می‌کرد. چند سالی پیش از نگارش رساله‌ی مدنیّه صدراعظم ترقّی‌خواه ایران، میرزا حسین‌خان قزوینی مشیرالدّوله، سپهسالار، و همفکران او اصلاحاتی را در مملکت آغاز کرده بودند و شخص شاه را نیز در این زمان رویِ دل به سوی اصلاحات بود. (1) این است که در متن رساله‌، عبدالبهاء انگیزه‌ی نگارش درباره‌ی ایران را تعلق «رأی جهان‌آرای پادشاهی بر تمدن و ترقی و آسایش و راحت اهالی ایران»‌ ذکر می‌کند: «این عبد لازم دانسته به شکرانه این همتِ کلیه مختصری در بعضی مواد لازمه لوجه‌الله مرقوم نماید.» عبدالبهاء نام خود را در کتاب ذکر نمی‌کند «تا واضح و مبرهن گردد مقصدی جز خیر کل» نداشته‌ است. همین تدبیر باعث شد که بسیاری در ایران این اثر را بخوانند، و بعدها دو تن از تاریخدانان نامی ایران در آن «دفاعی با قوت از اندیشه‌ی ترقّی» بیابند و از آن به عنوان «بازنمای سیاست ترقّی‌خواهی» یاد کنند. (2) رساله‌ی مدنیّه اثری چند وجهی و چند لایه است که درباره‌ی آن تحقیقات متعددی انجام شده و می‌شود. این گفتار به معرفی مختصری از آن بسنده می‌کند.
 

 

خلاصه‌ی کتاب

 

 
رساله‌ی مدنیه با مقدمه‌ای درباره‌ی امتیاز انسان به دانش و هوش، آثار و نتایج این‌دو، تحسین خدمت به همه‌ی مردم، دعوت برای حصول سعادت بشر و آبادی و ثنای پیامبر اسلام آغاز می‌شود. شرحی از گذشته‌ی پر‌افتخار ایران می‌دهد و ایرانیان را به کوشش تشویق می‌کند، و از قصد پادشاه ایران بر فراهم آوردن بساط ترقی ایران یاد می‌کند.
 
سپس اشاره می‌کند که بعضی نفوس نظر به اغراض ذاتی و منفعت شخصی خود با این اصلاحات مخالف‌اند. ‌‌کتاب این مخالفین را به چهار دسته تقسیم می‌کند و با ذکر مختصری از نظر هر دسته، با تفصیل به رفع شبهات ایشان و بیان هدایات خود می‌پردازد. مخاطب رساله‌ی مدنیه آن زمان در واقع هم مردم ایران و هم اولیای امور بودند.
 
عبدالبهاء علاوه بر آراء و افکار خود، گزیده‌ای ‌از آیات قرآن و احادیث اسلامی، داستان‌ها و مطالبی از تاریخ ایران و جهان، و تاریخ ادیان مختلف، ابیاتی از اشعار فارسی و عربی و مطالبی دیگر نیز در محتوای کتاب گنجانده است.
 

 

گذشته‌ی ایران
 
 
در صفحات ابتدایی، رساله‌ی مدنیه به شرح گذشته‌ی پرافتخار ایران و ایرانیان می‌پردازد «که به منزله قلب عالم» بود و «نور جهان‌افروز معارفش»‌ در اقطار منتشر بود و «آوازه‌ی جهان‌گیری» تاجدارانش به همه‌جا رسیده، ملوک دیگر را خاضع کرده بود، «قوانین سیاسیه‌اش دستور‌العمل کل ملوک»، و ملت ایران به «تمدن و معارف سرافراز»، و «دانش و هوش افراد این ملت» و «فطانت و ذکاوت» ایشان حیرت‌بخش و مورد قبطه‌ی اهل جهان، و تخت حکمرانی ایران نخستین حکومت عالم و اعظم سلطنت بود‌ و با این شرح، و تقابل آن با وضع کشور،‌ ایرانیان را تشویق بر جهد و کوشش و همت و غیرت برای جبران عقب‌افتادگی می‌کند.
 

 

رویکرد به اسلام

  

از بنیادی‌ترین مفاهیم رساله‌ی مدنیه موضوع دین و نقش آن در احیای تمدن و اخلاق است. هر آنچه در مورد اهمیت دین به طور کلی نوشته است، البته به اصل اسلام به نحو خاص نیز راجع است. رساله‌ی مدنیه مانند سایر آثار عبدالبهاء مشحون از آیات قرآن و احادیث اسلامی است. عبدالبهاء پس از اشاره به تأثیر احیا‌کننده‌ی ادیان یهود و مسیحی در اقوامی که در بین آنها ظاهر شدند، به ترقی اعراب در اندک زمان از پست‌ترین درجات جهل و نادانی به بالاترین درجات علم و دانایی و تبدیل ایشان به مرکز فنون و معارف عالم در اثر ظهور اسلام،‌ اشاره می‌کند و اینکه چگونه با ظهور پیامبر اسلام و در نتیجه تربیت اعراب در تحت تعالیم او، «طوائف عالم که اعراب را پیش از آن استهزاء می‌نمودند، به ممالک اسلامی آمده اقتباس علوم و مدنیت و فنون و صنایع می‌نمودند» و نیز اینکه در نتیجه‌ی جنگ‌های دویست‌ساله‌ی صلیبی و تأثیرپذیری اروپائیان از مسلمانان، «اکثر تمدن اوروپ مقتبس از اسلام است... و قوانین و اصولی که در کل ممالک اوروپ جاریست، اکثر بلکه کلیه مسائلش مقتبس از کتب فقهیه و فتاوای علمای اسلامیه است.»
 
عبدالبهاء بلافاصله پس از ذکر جنگ‌های صلیبی و تأثیر تمدن اسلامی در اروپا خطاب به ایرانیان می‌گوید که «متبوع و مطاع کل آفاق بودید حال چگونه از عز قبول بازمانده، در زاویه‌ی خمول خزیده‌اید. منشاء معارف و مبداء تمدن جهانیان بودید، اکنون چگونه افسرده و مخمود و پژمرده گشته‌اید؟» یعنی گذشته‌ی پر‌افتخار اسلام را گذشته‌ی پر ‌افتخار ایرانیان نیز می‌داند، و ایرانیان را برای پیشرفت و تحول هم با یادآوری گذشته‌ی پر‌افتخار ایرانیان در ایام باستان هم با گذشته‌ی پر‌افتخار اسلام تشویق و ترغیب می‌کند.
 
غرب
 
پیشرفت جوامع غربی در جوانب مختلف حیات اجتماعی، علمی و فنی مورد توجه عبدالبهاء است و اقتباس از علوم و فنون و صنایعِ غرب را جائز، بلکه واجب می‌داند، اما این در حالی است که به هیچ‌وجه به همه‌ی جهاتِ تمدن غربی صحه نمی‌گذارد و در واقع تمدن غرب را به دلیل نبودِ «تمدن اخلاق»، به صراحت «ساقط‌ ‌النتیجه» می‌داند.
 
عبدالبهاء تصریح می‌کند که «الان بین قطعات خمسه عالم به حسب نظم و ترتیب و سیاست و تجارت و صناعت و فنون و علوم و معارف و حکمت طبیعیه، قطعه اوروپ و اکثر مواقع امریک شهرت یافته»، اما با ذکر شواهدی از جنگ و خونریزی و خشونت در اروپا می‌گوید: «آیا طوائف و قبائلی ‌که مغایر شِیَم حسنه عالم انسانی این‌گونه امور مُدهشه در مابین‌شان جاریست چگونه سزاوار است که ادعای تمدن حقیقی کامل تام نمایند؟»
 
او به رغم تأیید ضرورت اقتباس از تمدن صوری غربی، توصیه می‌کند که منظورْ مقهورِ آن شدن و تحت سلطه‌ی آن قرار گرفتن نیست، بلکه توصیه‌اش به ملتی که دانش و فنون غرب را اقتباس می‌کند این است که در عین حال در فکر ترقی و بهبود و پیشرفت آنچه اقتباس شده نیز باشند. مثلاً با اشاره به قوه‌ی بخار می‌نویسد: «بهتر آن است که در استعمال این قوه قصوری نشود ولکن دائماً متفکر در آن باشند که بلکه قوه اعظم از آن بدست‌ آید.»
 

 

مسائل ایران
 
 
در ابتدای رساله به احوال «اسفْ‌اشتمال ایران» و ایرانیان اشاره می‌کند، که دچار «نکبتِ عدم سعی و کوشش و نادانی»‌اند و گرفتار «اغراض شخصیه و منافع ذاتیه خود»، و از «کسالت و بطالت و خمودت و عدم تربیت و نظم و قلت غیرت و همتِ» ایشان پرتوِ اقبالِ ایران مکدر. مسئله‌ی دیگر «قلت معارف، و مشکلات طریق تعلّم علوم و تربیت و تحصیل معارف و فنون» است. دیگر، نارسایی‌های محاکم شرع، اختیارات مطلقه‌ی حکام، ‌و بالاخره رواج رشوه‌خواری.
 
عبدالبهاء مشکلات موجود در ایران و علت عمده‌ی «جور و فتور» را در دو دسته‌ی عمده‌ی «قلتِ تدین حقیقی» و «عدم معارف جمهور» خلاصه می‌کند. اگر «اهالیْ متدین و در قرائت و کتابت ماهر» باشند، می‌توانند «اگر مشکلی رخ نماید» اول به «حکومت محلیه» شکایت کنند و اگر نتیجه نگرفتند، آن‌گاه به «مجالس عالیه» رو آورند و «انحرافِ حکومت محلیه را از مسلک مستقیم» بازگو کنند، اما حال اکثر اهالی «از قلت معارف»، زبان و بیانی که تفهیم مقاصد خویش نمایند، ندارند، و از طرف دیگر مسئولین نیز «از عدم ترقی در درجات عالیه معارف، هنوز لذت حقانیت‌پروری» را نچشیده‌اند.
 

 

راه‌های اصلاح

 

عبدالبهاء اصلاحات پیشنهادی ناصرالدین‌شاه و صدراعظم‌اش میرزا حسینخان سپهسالار را تأیید می‌کند. این اصلاحات از دیدگاه او در دو مقوله‌ی «تأسیس اساس عدل و حقانیت»، و «تشیید ارکان معارف و مدنیت» خلاصه می‌شود. این دو مقوله را هم‌چنین به شکل «تشکیل حکومت عادلانه» و «تأسیس بنیان ترقی عموم تبعه» نیز ذکر میکند و در انجام این اصلاحات البته اقتباس از ملل دیگر را جایز بلکه ضروری می‌داند. اما دامنه‌ی تغییر و تحولاتی که عبدالبهاء خلق را بدان می‌خواند فراتر از صِرف آن اصلاحات است:
 

 

تمسک به دین حقیقی 

 

از اساسی‌ترین مباحث رساله‌ی مدنیه موضوع دین و ایمان حقیقی است که می‌توان گفت اساس تحولات لازمِ موردِ نظر عبدالبهاء است. در جایی که اوضاع نا‌بسامان و تدنی ایران را شرح می‌دهد، اشاره می‌کند که ادیان بزرگ یهود، مسیحیت و اسلام نیز در میان ملت‌هایی ظاهر شدند که در تدنی بودند اما بعد از ظهور این ادیان، تمدن رو به زوال این ملت‌ها زنده و شکوفا شده است. عبدالبهاء با این استدلال ایرانیان را به تجدید حیات روحانی می‌خواند.
 
او از دیانتی صحبت می‌کند ‌که «اُسّ اساسِ» آن خلوص است، و گذشتن از «اغراض شخصیه‌» و کوشیدن در «خیریت جمهور»، «ضابط سعادت و مدنیت هیئت عمومیه‌ی بشریه است»، و اعظم سعادت بشریه و اساس آن را از اعمال مدعیان آن ادراک نمی‌توان کرد. تأکید می‌کند که اعظم وسائل تمدن، «محبت و الفت و اتحاد کلی» بین افراد است، و اکمل وسایل الفت و اتحاد،‌ «دیانت حقیقیه‌ی الهیه» است، و «جزئیات تمدنیه‌ی عالم نیز از الطاف انبیای الهی حاصل گشته»، و نیز آنکه «اساس تربیت عموم در جمیع اخلاق» دیانت است.
 
دین و اخلاق در رساله‌ی مدنیه پیوند تنگاتنگ دارند، و به نظر عبدالبهاء تحول اخلاقی ضرورتی اساسی است. او در رساله‌ی مدنیهعدم موفقیت‌ ادیان را به «علما‌ی جاهل متعصب» نسبت داده است. دیانت حقیقی که سبب تمدن و عزت طوایف ذلیله می‌شود، چون به دست این گروه افتد، «از سوء استعمال، چنین نورانیتِ عُظمی به ظلمت دَهماء تبدیل می‌شود.» دین در دست این افراد چون «سِلاح در دست جَبان» است، «جان و مال محفوظ نماند، بلکه بالعکس سبب قوت و قدرت سارق گردد... همچنین زمام امور چون به دست علمای غیر کامل افتد، نورانیت دیانت را چون حجاب عظیم حایل گردند.» البته، او موضعِ «علمای بزرگواری» را که «ملتفت احتیاجات زمانه هستند»، و «تشویق و تحریض به تمدن و معارف می‌نمایند»، از این عده جدا می‌کند. اصلِ دینِ حقیقی همواره به پیشرفت و ترقیِ خلق و یگانگی بین آنها مایل است: «شرایع مقدسه‌ی الهیه جمهور امت را بر تمهید اصول اصلاحات متتابعه و اقتباس فنون و معارف از امم سایره تشویق و دلالت می‌نماید.»
 
رساله از طرفی متعصبین مذهبی را متوجه این نکته می‌کند که پذیرش تحول و تغییر را نباید به نفی دین تعبیر، و بنابراین با آن مخالفت کرد، و از طرف دیگر، با تأکید بر اینکه «هر امرِ خیری که در ابداع شبه آن متصور نه، قابل سوء استعمال است،» تکلیف ادیان را از «اعمال مدّعین دیانت» به صراحت جدا می‌کند، و می‌گوید که نباید به خاطر اعمال اینان از عملکرد دین ناامید گشت، بلکه باید به دنبال تغییر و تحول راستین بود و آن کاری است که از حقیقت دین بر می‌آید.
توصیه‌ی دیگر رساله به ایرانیان پرهیز از تقلید نفوسِ «جاهل متعصب» است: «ای اهل ایران چشم را بگشائید و گوش را باز کنید و از تقلید نفوس متوهمه که سببِ اعظمِ ضلالت و گمراهی و سفالت و نادانی انسان است مقدس گشته، به حقیقت امور پی‌برید.»
 

 

ضرورت تحول اخلاقی و فکری

 

عبدالبهاء بر ضرورت «تغییر و تحول اساسی در طرز تفکر و رفتار فردی و اجتماعی» ایرانیان تأکید کرده، تمدن صوری بدون «تمدن حقیقی اخلاقی» را در حکم «صفای ظاهر بی‌ کمال باطن» دانسته، و آن را «مخرب بنیان انسانیت» ‌خوانده است. در سرتاسر رساله از محوریت «تمدن اخلاق» و لزوم تحول اخلاقی و رفتاری نفوس بحث می‌کند: «این بسی مبرهن و واضح است که تا جمهور اهالی تربیت نشوند و افکار عمومیه در مرکز مستقیمی قرار نیابد و دامن عفت و عصمتِ افراد اولیاء امور حتی اهل مناصبِ جزئیه از شائبه‌ی اطوار غیر مرضیه پاک و مطهر نگردد، امور بر محور لائق دَوَران ننماید و انتظام احوال و ضبط و ربط اطوار تا به درجه‌ای نرسد که اگر نفسی ولو کمال جهد مبذول نماید خود را عاجز یابد از اینکه مقدار رأس شعری از مسلک حقانیت تجاوز نماید، اصلاح مأمول تام رخ ننماید.»
 
نکات زیر گویای نقش بنیادین تحول اخلاقی دراصلاح جامعه در رساله‌ی مدنیّه اند:
 

 

·       *   به رغم اهمیت فراوانِ تشکیل مجالس و محافل مشورت، می‌گوید اگر اعضای مجلس «پست‌همت و بی‌غیرت، جاهل و کاهل و طالب منافع ذاتیه خود باشند، ثمر و فوائدی بر تأسیس مجالس مترتب نشود.»

 

·     *    «کل طوائف اروپ» را با همه تمدنشان، به دلیل مستغرق بودن در «بحر هائل هوی»، «ساقط‌النتیجه» می‌داند، چرا که قصد از «بسط قوانین» و وضع اصول و اساس جمیع شئون تمدن، سعادت بشر است، و سعادت بشر در تقرب به حق و در راحت و آسایش همه افراد اجتماع است، و وسیله‌ی حصول این دو مقصد، «اخلاق حسنه انسانیت» است.
 

 

·      *   آنجا که خصائص عالِم ربّانی را ذکر می‌کند، «حسن اخلاق» زهد و تقوای حقیقی و خشیة‌اللهِ قلبی را بر وی واجب می‌شمرد و به تفصیل در ضرورت مخالفت با هوای نفس می‌نگارد.
 

 

افزایش همت مردم

 

عبدالبهاء در ایجاد اصلاحات و تحولات لازم بر سه عامل شاه، اولیای امور و عموم اهالی نظر دارد:‌ «نیات خالصه و معدلت پادشاهی و دانش و مهارت کامله‌ی سیاسی اولیای امور و همت و غیرت اهالی چون جمع شود، روز به ‌روز آثار ترقی و اصلاحات کامله و عزت و سعادت دولت و ملت جلوه‌گر گردد.» دو عامل اول البته خود به خود دخیل در اصلاحات بودند،‌ تأکید بر عامل سوم اما جای خاصی در رساله دارد. عبدالبهاء نقش بسیار عمده برای مردم قائل است: «تا عروق و اعصاب ملت به حرکت نیاید، کل تشبثات بی‌فایده است چه که ملت به مثابه جسم و غیرت و همت مانند جان‌اند، جسم بی‌جان حرکت نکند». در مواضع مختلف از رساله مردم را به افزایش همت و غیرت می‌خواند، و در صفحات انتهایی نیز از کل اهل ایران می‌خواهد که قلب را از «آلایش خودپرستی» پاک کنند و «همت را در میدان منفعت جمهور»‌ صرف کنند. او پس از توصیه به مردم به پرهیز از تقلید نفوس متوهمه و اینکه به حقیقت امور پی‌برند، اضافه می‌کند:‌ «در اتخاذ تشبث به‌ وسائل حیات و سعادت و بزرگواری و عزت خود بین ملل و طوائف عالم بکوشید.»
 

 

انتخابی بودن مجالس

  

از نکات خاصی که در امر اصلاح سیاسی-اجتماعی در رساله‌ی مدنیّه ذکر شده، پیشنهاد انتخاب اعضای ‌مجالس توسط جمهور ناس است و تصریح بر اهمیت تعیین کننده‌ی «حسن توجه اهالی»: «چنان می‌آید که اگر انتخاب اعضای موقته در مجالس ممالک محروسه منوط به رضایت و انتخاب جمهور باشد احسن است چه که اعضای منتخبه از این جهت قدری در امور عدل و داد را رعایت می‌نمایند که مبادا صیت و شهرتشان مذموم گردد و از درجه حسن توجه اهالی ساقط شوند.»
 

 

اصلاح محاکم شرعیه

 

برای اصلاح وضع محاکم شرعیه، عبدالبهاء پیشنهاد می‌کند علمایی ‌که واقف‌اند بر مسائل الاهی در مجلس «اولاً یک منهج قویم و صراط مستقیمی به جهت قطع دعاوی عموم تعیین و تألیف نموده به ا‌مر حضرت سلطان در جمیع ولایات منتشر گردد و بر موجب آن حکم جاری شود».
 

 

اصلاح نظام تعلیم و تربیت

 

عبدالبهاء به دنبال شرح اشکالات موجود در سیستم تعلیم و تربیت ایران متذکر می‌شود که انسان باید در هر سنی قبل از تحصیل ملاحظه نماید که فواید این فن چه چیز است و تنها به علوم مفیده بپردازد که «جمعیت بشریه را فوائد کلی» از آن‌ها حاصل می‌شود.
 
از اهم امور مورد تأکید توسیع دایره‌ی معارف است: «الزم امور و اقدم تشبثات لازمه توسیع دایره معارف است و از هیچ ملتی نجاح و فلاح بدون ترقی این امر اَهَمّ اَقوَم متصور نه، چنانچه باعثِ اعظمِ تنزل و تلزل ملل جهل و نادانی است و الان اکثر اهالی از امور عادیه اطلاع ندارند تا چه رسد به‌ وقوفِ حقائق امور کلیه و دقائق لوازم عصریه. لهذا لازمست که رسائل و کتب مفیده تصنیف شود و آنچه الیوم ما یحتاج‌الیه ملت و موقوف علیه سعادت و ترقی بشریه است در آن به براهین قاطعه بیان شود و آن رسائل و کتب را طبع نموده در اطراف مملکت انتشار شود تا اقلاً خواص افراد ملت قدری چشم و گوششان باز شده در آنچه سبب عزت مقدسه‌ی ایشان ا‌ست بکوشند. نشر افکار عالیه، قوه‌ی محرکه در شریان امکان بلکه جان جهان است.»
 
ضرورت تأسیس مکتب‌های متعدد در «جمیع بلاد ایران حتی قُری و قصبات صغیره» را متذکر می‌شود و این نکته را به دنبال آن اضافه می‌کند که اهالی از هر جهت بر تعلیم قرائت و کتابت اطفال، تشویق و تحریص شوند و «حتی عند‌اللزوم اجبار گردند»، و با یاد‌آوری قوه‌ی عظیم غیرت و همت در اهالی ایران، تصریح می‌کند که محرک این قوه «توسیع دایره معارفست.»
 

 

مسائل جهانی

 

توصیه‌های عبدالبهاء در رساله‌ی مدنیه از حد صِرف حل مسائل ایران فراتر می‌رود و به مسائل عمده‌ جهان نیز می‌پردازد: «تمدن حقیقی وقتی در قطب عالم علم افرازد که چند ملوکِ بزرگوارِ بلندهمت چون آفتاب رخشنده‌ی عالم غیرت و حمیت به جهتِ خیریت و سعادت عموم بشر به عزمی ثابت و رأی راسخ قدم پیش نهاده مسئله‌ی صلح عمومی را در میدان مشورت گذارند و به جمیع وسائل و وسائط تشبث نموده عقد انجمن دول عالم نمایند و یک معاهده‌ی قویه و میثاق و شروط محکمه ثابته تأسیس نمایند و اعلان نموده به اتفاق عموم هیئت بشریه مؤکد فرمایند. این امر اتم‌ اقوم را که فی‌الحقیقه سبب آسایش آفرینش است کلِ سکّانِ ارض مقدس شمرده جمیع قوای عالم متوجه ثبوت و بقای این عهد اعظم باشند. و در این معاهده عمومیه تعیین و تحدید حدود و ثغور هر دولتی گردد و توضیح روش و حرکت هر حکومتی شود و جمیع معاهدات و مناسبات دُوَلیّه و روابط و ضوابط ما بین هیئت حکومتیه بشریه مقرر و معین گردد و کذلک قوه حربیه‌ی هر حکومتی به حدی معلوم مخصص شود. چه اگر تدارکات محاربه و قوه عسکریه‌ی دولتی ازدیاد یابد سبب توهم دول سائره گردد. باری اصلِ مبنای این عهد قویم را بر آن قرار دهند که اگر دولتی از دول من بعد شرطی از شروط را فسخ نماید کل دول عالم بر اضمحلال او قیام نمایند بلکه هیئت بشریه به کمال قوت بر تدمیر آن حکومت برخیزد.»
 
ذکر مسائل جهانی و بین‌المللی در متنی درباره‌ی اصلاح اجتماعی ایران گویای آن است که رساله‌ی مدنیه تجدد ایران را مستلزم تغییر در فرهنگ داخلی ایران و نیز تحول روابط بین‌المللی دول خارجی می‌داند و تجدد از نظر آن مستلزم رویکردی جهانی به مسائل اجتماعی و تحقق صلح عمومی است.
 

 

دعوت عام به تازگی، طراوت و نو شدن

 

با همه‌ی شرح مشکلات ایران، دیدگاه رساله‌ی مدنیه روشن و پرامید است. اهل ایران را به طراوت و تازگی روحانی می‌خواند، و در پذیرش این دگرگونگی عاملیّت را از آن خود ایشان می‌یابد: «ای اهل ایران، نسائم ربیع حقیقی می‌وزد چون اشجار بوستان به شکوفه و ازهار مزیّن گردید و ابر بهاری در فیضان چون روضه‌ی خُلد سرسبز و خرّم شوید. ستاره‌ی صبحگاهی درخشید، در مسلک مستقیم درآئید. بحر عزّت در موج، بر شاطی اقبال و اقدام بشتابید و معین حیات طیّبه در جوش، در بادیه‌ی‌‌ تشنگی پژمرده نیاسائید.»
 
* مینا یزدانی استادیار تاریخ در دانشگاه ایستِرن کِنتاکی در آمریکا است. از وی چند مقاله و کتابِ اوضاع اجتماعی ایران در عهد قاجار از خلال آثار مبارکه بهائی منتشر شده است.
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-  برای شرح اصلاحات میرزا حسینخانی، نگاه کنید به: فریدون آدمیّت، اندیشۀ ترقّی و حکومت قانون عصر سپهسالار، چاپ دوّم (تهران: خوارزمی، 1356).
2- نگاه کنید به فریدون آدمیّت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده‌ی دوران قاجار (تهران: آگاه، 1356)، 114-117. در ادامه‌ی مقاله کلیّه‌ی نقل قول‌ها از رساله‌ی مدنیّه است. برای اجتناب از تداخل در خوانش روان از ارجاعات مکرر به صفحات مربوطه خودداری شده است. متن کامل رساله‌ی مدنیّه را در اینجا بخوانید.

  

نظر خود را بنویسید