×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
فعالیت بهائیان در آذربایجان به روایت اسناد
1387/10/05

دسته گل نهم مربوط به مقالۀ هشتم فصل نامۀ ١٧ (فعالیت بهائیان در آذربایجان به روایت اسناد)

مقالهء هشتم فصل نامهء ١٧ را آقای رحیم نیكبخت، كارشناس مركز اسناد انقلاب اسلامی و پژوهشگر تاریخ معاصر آذربایجان، با عنوان «فعالیت بهائیان درآذربایجان به روایت اسناد»، درصفحات ٢١٤- ٢٢٣، به ضمیمهء ٢٤ سند كه عكس آنها درصفحات ٢٢٣- ٢٢٩ گذاشته شده، نوشته اند. مقالهء ایشان عمدة ً ارائهء فتوكپی اسناد ساواك است. مقالهء ایشان درحقیقت بازنویسی تا حدّی محتاطانه ترــ ازنظر لحن وعبارات ــ قسمت هائی از كتاب «جنبش دانشجویی تبریز به روایت اسناد و خاطرات»، تألیف خود ایشان است.[i]
عمدهء منابع مقالهء ایشان[ii]، چنانكه ذكر شد اسنادی منتسب به ساواك در خصوص فعالیت بهائیان در آذربایجان می باشد. ایشان كوشیده اند به قول خودشان از روی اسناد مزبور فعالیت های متنوع بهائیان مربوط به نقشه های ده ساله و نه ساله در آذربایجان را بررسی نمایند، و چنین ادعا نموده اند كه، «ارتباط مستقیم و غیرمستقیم بهائیان با بیگانگان، نقش و تأثیر آنان در سیاست های ضد اسلامی عصر پهلوی چون كشف حجاب و سیطرهء اقتصادی بر اركان جامعه، تسلط عوامل بهائی در تشكیلات اداری و سیاسی- نظامی ایران از مسائل مهم و قابل بررسی این فرقهء سیاسی است. اما آذربایجان در فعالیت های برنامه های بهائیان از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.» (ص٢١٥فصل نامهء١٧)
از آنجا كه در كتب و سایت های بهائی و از جمله در همین جوابیه و نیز در پاسخ به ویژه نامهء ٢٩ جام جم كه كل آن درسایت ولوله در شهر موجود است،[iii] تهمت ارتباط با بیگانگان و نیز ضد اسلام بودن بهائیان جواب داده شده، در اینجا صرفاً به بررسی اسناد ارائه شده از ساواك می پردازیم تا معلوم شود كه از این اسناد نیز مدعای آقای نیكبخت قابل اثبات نیست و نمی توان از آن نتیجه گرفت كه بهائیان ضد اسلام و مرتبط با بیگانگان اند. چه كه اساساً چنان كه در همین جوابیه، از جمله در قسمت «دسته گل دوم مربوط به مقالهء اول» با عنوان «بهائیت، رژیم پهلوی ومواضع علما» از حجت الاسلام روح الله حسینیان و یادداشت های مربوط به آن ذكر شد، اسناد ارائه شده از ساواك پس از انقلاب مخدوش و غیر قابل اعتماد و فاقد اعتبار است. با این مقدمه به بررسی مختصر مدارك ساواك كه آقای نیكبخت ارائه كرده اند می پردازیم.
در صفحهء ٢١٥- ٢١٦ فصل نامه افسوس خورده اند كه راجع به تاریخ وكم وكیف دقیق فعالیت های بهائیان در نقشهء ده ساله شان (١٣٣٢ تا ١٣٤٢ ه ش) گزارشی در دست نیست! حال آن كه در دست بوده و هست! اگر ایشان محقق واقعی و غیر بهائی ستیز بودند و بجای آن كه فقط دل به اسناد ساواك خوش كنند سری نیز به كتب و آثار و نشریات و سایت های بهائی می زدند، مقادیر زیادی اطلاعات مفید و صحیح و راست می یافتند تا پژوهششان مستند و معتبر شود! جالب آن كه حتی ایشان می توانستند به دوستان بهائی ستیز خود در جام جم مراجعه كنند و بسیاری نشریات بهائی در این خصوص را نزد ایشان بیابند! چه كه همان طور كه می دانند جام جم در ویژه نامهء ٢٩ خود علیه دین بهائی از نشریات مزبور بارها استفاده كرده است!
حضرت ولی امرالله و هیأت ایادی ایشان پس از صعود (وفات) ایشان، راجع به كم وكیف نقشهء ده سالهء مزبور اطلاعات دقیقی در اختیار جامعهء بهائی و جهانیان گذاشته اند كه بنده آدرس بعضی از آنها را در یادداشت آتی تقدیم دوست عزیز آقای نیكبخت می نماید تا تحقیقی دوباره كنند و تأسف گذشته نخورند![iv] اما نكتهء جالب این است كه آقای نیكبخت به نقل از گزارش های ساواك اعتراف كرده اند نقشهء ده سالهء مزبور «با موفقیت توأم بوده است» و این دقیقاً همان نكته ای است كه ردیه نویسان بهائی ستیز قبلاً و حتی الان سعی در انكار و پنهان كردن آن داشته و دارند. ایشان همچنین نوشته اند: «در این مقطع ده ساله تحولات بسیاری روی داد كه بی ارتباط با گسترش و بسط نفوذ فعالیت های این فرقه نبود. چه بسا بخشی از اهداف نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در سال ٤١ را باید پاسخی به این تحولات تلقی كرد.»
در اینجا باید به دوست عزیز آقای نیكبخت عرض كند مطلب اخیرشان درست است، با این توضیح كه مرحوم خمینی در سال ١٣٤٢-١٣٤١ بیشتر حملاتش مربوط به بهائیان بود تا رژیم پهلوی و اساساً ضدیتی نیز با رژیم مشروطه نداشت.[v] به نطق های وی كه در مجلدات كتاب صحیفهء نور هست مراجعه كنید تا دریابید ایراد او به شاه نیز این بود كه فكر می كرد شاه دارد تعالیم بهائی را پیاده می كند! حال آن كه فقط شاه نبوده و نیست كه به سمت تعالیم بهائی در حركت بوده و هستند، بلكه جهانیان به سوی این تعالیم در حركت اند، چه كه روح عصر و درمان بشر است. اما البته تمام ایشان ناخواسته و بدون توجه به اصل این تعالیم در آثار و كتب بهائی چنین می كنند و برای همین است كه فقط ظاهر اقدامات ایشان شباهت هائی به تعالیم بهائی دارد والا عین آن نبوده و طرح ناقصی از بعضی وجوه تعالیم مزبور است.
آری در كتب آسمانی قبل و نیز در قرآن و احادیث هست كه وقتی موعود جمیع ادیان ظاهر می شود، علمای ادیان قبل ــ بخصوص علمای اسلام ــ علیه آن و تعالیمش قیام خواهند كرد و لذا نه تنها قیام امثال آقای خمینی علیه تعالیم بهائی طبیعی است، بلكه خود تحقق بعضی از پیشگوئی های حضرت رسول (ص) و ائمهء اطهار (ع) نیز هست. برای نمونه در این مورد ملاحظۀ ترجمۀ بعضی احادیث در صص ٣٠ و ٤٣ كتاب «مفتاح الابواب» كه یكی از كتب معروف ردیه علیه دین بهائی است و آقای حسن فرید گلپایگانی كه ایشان نیز از مخالفان این آئین هستند آن را ترجمه كرده اند،[vi] مزید تبصر است. از جمله ائمه اطهار فرموده اند: «تمام ادیان و مذاهب را از میان مردم بر می دارد تا جز دین خالص، دینی و مذهبی در عالم باقی نماند... پس بدعتی را نمی گذارد مگر آنكه آن را زائل و باطل كند...»، «... در زمان وی جز دین خالص از رأی و نظر، باقی نخواهد ماند؛ در غالب احكامش با آراء علما مخالفت می كند؛ به این جهت آنان از آن آقا ملول می شوند، زیرا خواهند دانست كه بساط اجتهاد آنان در هم پیچیده می شود.»
آقای نیكبخت در صفحهء ٢١٦ با توجه به دو سند شمارهء ١ و ٢ می خواهد اثبات كند بهائیان چنان مشغول تبلیغ و فعالیت بوده اند كه اعتراض بعضی وعاّظ را برانگیخته اند، ولی چون در «مراكز حساس كشور» نفوذ دارند، مسؤولین سعی كرده اند برای «جلوگیری از هر گونه اقدامات مخالف آسایش اهالی كشور» جلوی تحریكات مزبور را بگیرند! حال آن كه در سند شمارهء ٣ رئیس شهربانی های آذربایجان شرقی طی ابلاغ و دستوری به شهربانی های تابعه و كلانتری ها از جمله از دین بهائی طوری یاد می كند كه نه تنها مثبتِ نظر آقای نیكبخت مبنی بر نفوذ بهائیان در مراكز حساس نیست، بلكه گویای مخالفت آن مراكز با آئین بهائی نیز هست.
از جمله: «اخیراً فعالیت فرقهء بهائی افزایش یافته و عمال و مبلغین آن فرقه از طرق مختلف در اغفال و گم راه كردن مردم مشغول فعالیت می باشند لذا مراتب به ] وزارت [ كشور و سازمان اطلاعات و امنیت كشور منعكس گردید. در پاسخ اعلام داشته اند با توجه به اصل بیست و یكم قانون اساسی، انجمن ها و اجتماعاتی كه مولد فتنهء دینی و دنیوی و مخلّ نظم هستند ممنوع می باشد. علی هذا لازم است با توجه به امریهء صادرشده ]ازسوی[ وزارت كشور به نحو مقتضی با همكاری ساواك محل از فعالیت مضره و تظاهر]ات[ فرقه مذكور جلوگیری و نتیجه را گزارش نمائید.»
نكتهء عجیب در استنتاج آقای نیكبخت از سند فوق این است كه بلا فاصله پس از آن نتیجه گیری كرده اند: «این ابلاغیه كه از تهران صادر شده بود، به احتمال زیاد نمی تواند بی ارتباط با مبارزهء روحانیان به رهبری امام خمینی با لایحهء انجمن های ایالتی و ولایتی باشد كه در آن رژیم شاه تلاش می كرد نوعی رسمیت غیر مستقیم به فرقهء بهائیت ببخشد.» حال آن كه در سند مزبور صریحاً ذكر عدم رسمیت دین بهائی و مضر بودن فعالیت های آن و ممنوعیت اجتماعاتی شده كه مخل نظم و مولد فتنهء دینی و دنیوی هستند! ظاهراً حواس آقای نیكبخت شاید به این جهت پرت شده است كه متوجّه اند دیانت بهائی از آن زمان تا حال، علیر غم مبارزهء روحانیت و آقای خمینی قبل و پس از انقلاب، رشد زیادی داشته و لذا نگران اند كه مبادا این رشد منجر به رسمیت این آئین ایرانی در زادگاه خود نیز بشود!
از این نیز می گذریم كه آقای نیكبخت در متن سند فوق به كلمهء «تظاهر» الف و تای جمع افزوده اند تا با ایجاد كلمهء «تظاهرات» كه بكلی معنای دیگری را به ذهن خواننده القاء می كند، فعالیت تبلیغی بهائیان را تظاهرات وانمود كند و به این واسطه اقدامات وعاظ مزبور و تحریك نفوس توسط ایشان را كه در حقیقت بیشتر شبیه تظاهرات بوده تا اقدامات تبلیغی بهائیان، مستور دارد.[vii] و از این نیز می گذریم كه ساواك نیز عیناً مانند هر وزارت اطلاعات دیگری ــ و از جمله وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ــ صرف نظر از این كه موضوع مربوط به بهائیان باشد یا دیگران، به قول سند مزبور سعی در «جلوگیری ازهر گونه اقدامات مخالف آسایش اهالی كشور» داشته و نمی خواسته مثلاً تحریك وعاظ مزبور سبب اغتشاش شود. اما برای تكمیل دلیل در خصوص عدم همراهی ساواك با بهائیان یا به قول آقای نیكبخت «رعایت حال بهائیان»، باید توجه كرد كه اگر ادعای آقای نیكبخت درست باشد، ساواك بدقت بهائیان را كنترل نمی كرد و دست گروه های ضد بهائی از جمله حجّتیه را در مخالفت با ایشان باز نمی گذاشت.
از جمله در این خصوص، در جلد اول كتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»، با عنوان «خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست»، چاپ پنجم، پائیز ١٣٧١، ص ٣٧٤ آمده، آقای فردوست دوست و مَحرم چهل سالۀ محمد رضا شاه پهلوی، «رئیس دفتر ویژه اطلاعات» و «بازرسی» شاه و ناظر بر ساواك، چنین گفته: «یكی از فرقه هایی كه توسط ادارۀ كل سوم ساواك به دقّت دنبال می شد، بهاییت بود. شعبۀ مربوطه بولتن های نوبه ای (سه ماهه) تنظیم می كرد كه یك نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطّلاع محمد رضا [پهلوی] می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود... باید اضافه كنم كه در ساواك فردی كه مسئول بهایی گری بود در تمام ١٢ سالی كه من در ساواك بودم همین سمت را داشت و بعدها هم در همین سوژه كار می كرد و لذا در كار خود متخصص درجه اول شده بود. او روحیۀ ضد بهایی شدید داشت.»
در صفحات ٢١٧ تا آخر مقاله به اقدامات بهائیان در نقشهء نه ساله پرداخته شده و آقای نیكبخت در این قسمت نیز اسناد راست و دروغ ساواك را به میل خود تفسیر كرده اند! در سوء نیت ایشان در تحلیل اسناد مزبور همین بس كه ایشان عمداً از جنبهء جهانی بودن نقشهء مزبور با اهداف تبلیغ همهء نفوس در سراسر جهان به دیانت جدید خداوند ذكری نمی كنند، و می خواهند القا كنند نقشهء مزبور نقشه ای بوده ضد اسلامی و ضد ایرانی! حال آن كه در عكس و فتو كپی سند شمارهء چهار این حقیقت مذكور است و آقای نیكبخت عمداً آن را در مقاله شان نیاورده اند!
ازجمله در سند مزبور است:
«فرقهء بهائی به منظور افزایش تعداد معتقدین و سازمان های تبلیغاتی و مسلكی مربوطه به خود در سرتاسر جهان، نقشه های چندین ساله ای تهیه نموده كه یكی پس از دیگری به مرحلهء اجرا گذاشته می شود... یكی از این نقشه ها كه به مدت ده سال و موسوم به (نقشه بدیعه جهاد كبیر اكبر الهی) بوده در اواخر سال ١٣٤٢ با موفقیت به پایان رسیده و اكنون نیز در دنباله نقشه قبل، طرح دیگری موسوم به (نقشه جلیله ٩ ساله) در دست اجراست كه از سال ١٣٤٣ آغاز شده است. این طرح كه دارای هدف های جهانی متعددی است بسیار مورد توجه محافل بهائی در سرتاسر گیتی بوده... در خاتمه به عرض می رساند این نقشه ٩ ساله اختصاص به ایران نداشته و بطور كلی دارای جنبهء جهانی است و هم اكنون نیز در بعضی از ممالك آفریقا- آسیا- اروپا و آمریكا در دست اجرا بوده و كلیه این فعالیت ها نیز به وسیله (بیت العدل اعظم الهی درعكا) رهبری می شود. و تشدید فعالیت فرقهء بهائی ایران در ماه های اخیر نیز به علت اجرای این نقشه می باشد كه تا ٨ سال دیگر به همین وضعیت باید ادامه داشته باشد.»
بنابراین بهائیان دنیا از جمله ایران به حكم دینشان مأمور بوده و هستند ندای آئین جدید الهی را به گوش همگان در همهء قارات و بین همهء انسان ها از هر دین و مذهب و رنگ و نژاد برسانند و این نباید توسط امثال آقای نیكبخت سوء تعبیر و تحریف گردد. آنچه ایشان نوشته اند جز این معنی ندارد كه مخالف دین بهائی هستند و مایل نیستند در هیچ جای دنیا رشد كند، حال آن كه این امر محال است. چه كه تبلیغ و رشد، فقط مختص به دین بهائی و بهائیان نیست، بلكه شامل همهء ادیان و پیروان آنها در طول تاریخ می شود. در این صورت اگر ایشان اقدامات تبلیغی بهائیان را گناه و جرم می شمارند، در این جرم همهء ادیان و پیروانشان شریك اند! پاسخ ایشان بر اساس قران مجید این است كه: «رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادیاً ینادی لِلْایمانِ اَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ،فَآمَنّا» (آل عمران، ١٩٠: ای پروردگار ما همانا شنیدیم ندا كننده ای ندا می كرد از برای ایمان كه بگروید به پروردگارتان، پس گرویدیم). و نیز: «قُل یا اَهلَ الكِتابِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلّا اَن آمَنّا بِاللهِ وَ ما اُنزِلَ اِلَینا وَ ما اُنزِلَ قَبلُ؟!» (مائده،٥٩: ای اهل كتاب آیا جز آن كه ما به خدا و آنچه بر ما و آنچه در قبل از كتب آسمانی نازل شده ایمان آورده ایم چیز دیگری موجب كینه و انكار شما بر ماست؟!)
این طبیعی است كه وقتی دینی جدید از طرف خداوند برای انسان ها می آید، پیروان آن مأمور به رساندن پیام آن دین به همه می شوند، والا اگر چنین نباشد، ظهور انبیاء و مربیان آسمانی خدای ناكرده بیهوده و لغو خواهد بود! در این صورت ایراد امثال آقای نیكبخت به پیامبران بر می گردد كه چرا از طرف خدا ظاهر شده و می شوند! حضرت بهاءالله پاسخ این ایراد را خطاب به علمای اسلام چنین می فرمایند:
«به علماء از قول بهاء بگو ما به زعم شما مقصریم، از نقطۀ اولی [حضرت باب] روُحُ ما سِواهُ فِداه چه تقصیری ظاهر كه هدفِ رِصاصش [گلولۀ سربی] نمودید. نقطۀ اولی مقصر، از خاتم النبیین روح العالمین له الفداء چه تقصیری باهر كه بر قتلش مجلس شورا ترتیب دادید. خاتَمُ النّبیین مقصّر، از حضرت مسیح چه تقصیر و افترا هویدا كه صلیبش زدید. حضرت مسیح به زَعمِ باطل شما كاذب، از حضرت كلیم چه كذبی و افترایی آشكار كه بر كذبش گواهی دادید. حضرت كلیم به زعم باطل شما كاذب و مقصّر، از حضرت خلیل چه تقصیری هویدا كه در آتشش انداختید. اگر بگویید ما آن نفوس نیستیم، می گوییم اقوال شما همان اقوال و افعال شما همان افعال.» [viii]

و در لوح ناپلئون سوم نیز چنین می فرمایند:
«قَدِْ اِشتَدَّ عَلَیناالاَمرُ فی كلِّ یومٍ بَل فی كُلِّ ساعَةٍ اِلی اَن اَخرَجُونا مِنَ السِّجنِ و اَدخَلوُنا فِی السِّجنِ الاَعظَم [ = عكّا ] بِظُلمِ المُبین. اِذا قیلَ بِاَی جُرمٍ حُبِسُوا قالُوا اِنَّهُم اَرادُوا اَن یجَدِّدُوا الدّینَ. لَو كانَ القَدیمُ هُوَ المُختارُ عِندَكُم، لِمَ تَرَكتُم ما شُرِعَ فِی التَّوراتِ و الاِنجیلِ؟ بَینُوا یا قَومُ لَعَمری لَیسَ لَكُمُ الیومَ مِن مَحیصٍ. اِن كانَ هذا جُرمی قَد سَبَقَنی فی ذلك مُحَمَّدٌ رَسوُُلُ اللهِ و مِن قَبلِهِ الرُّوحُ [حضرت مسیح(ع)] و مِن قَبلِهِ الكَلیمُ. و اِن كانَ ذَنبی اِعلاءَ كَلِمَةِ اللهِ و اِظهارَ اَمرِهِ فَاَنا اَوّلُ المُذنِبینَ، لا اُبَدِّلُ هذا الذَّنبَ بِمَلَكوتِ مُلكِ السَّموات والاَرَضینَ... كُلَّما اَزدادَ البَلاءُ زادَ البَهاءُ فی حُبِّ اللهِ وَ اَمرِهِ بِحَیثُ ما مَنَعَنی ما وَرَدَ عَلَی مِن جُنوُدِ الغافِلینَ. لَو یستَرُونَنی فی اَطباقِ التُرابِ یجِدوُنَنی راكِباً عَلَی السَّحابِ و داعیاً اِلَی اللهِ المُقتَدِرالقَدیرِ. اِنّی فَدَیتُ بِنَفسی فی سَبیلِ اللهِ و اَشتاقُ البَلایا فی حُبِّهِ و رِ ضائِهِ یشهَدُ بذلِكَ ما اَنَا فیهِ مِنَ البَلایاءِ ُالّتی ما حَمَلَها اَحَدٌ مِنَ العالَمینَ.»[ix]
ودر لوح خطاب به پاپ پی نهم می فرمایند:
«جَسَدی یشتاقُ الصََّلیبَ و رَأسی ینتَظِرُ السِّنانَ فی سَبیلِ الرَّحمنِ لِیطَهِّرَ العالَمَ عنِ العِصیانِ.»[x] (جسد من مشتاق صلیب است و سرم منتظر سر نیزه ها در سبیل خدای رحمان تا اینكه عالم را از عصیان پاك كند.)
بنابراین طبق آنچه ذكر شد بهائیان به حكم خداوند مأمور به تبلیغ عقایدشان بوده و هستند، اما در این مسیر و در روش تبلیغ خود نكات مهمی را نیز را در نظر دارند كه دانستنش برای خوانندگان عزیز مفید خواهد بود و شبهات و سوء تلقیناتی را كه آقای نیكبخت در مقالهء خود ایجاد كرده اند از بین خواهد برد. در این خصوص مركز جهانی بهائی بیانیه ای را مورخ ٢٨ فوریهء ٢٠٠٨ با عنوان «اطاعت ازحكومت و تبلیغ امرالله» صادر فرموده اند كه ترجمهء آن را در زیر می آورد تا روشن شود كه اسناد جعلی و غیر جعلی ساواك ــ از جمله اسنادی را كه آقای نیكبخت در مقالهء خود آورده اند ــ چقدر مخدوش و غیر معتبر و بعضاً حتی دروغ می تواند باشد و ادعاهای آقای نیكبخت بر اساس اسناد مزبور عكس حقایقی است كه در بیانیهء زیر آمده است.
 
 
قسمتی از ترجمه ای از بیانیهء بیت العدل اعظم دربارهء اطاعت از حكومت و تبلیغ امرالله
٢٨ فوریه ٢٠٠٥
(از مركز جهانی بهائی)

حكومت، به عنوان سیستمی برای تداوم رفاه و ترقی منظم جامعهء بشری، به مهر تأیید الهی مزین است. تأكید بر ضرورت همیشگی حكومت از جمله ویژگی های بارز آئین بهائی است. حضرت بهاءالله اهمیت حكومت را در كتاب مستطاب اقدس و تعدادی از الواح معروف خود، صریحاً تأكید فرموده اند. آن حضرت با بیان «فی الحقیقه زمام حفظ و راحت و اطمینان در ظاهر در قبضهء اقتدار حكومت است» شكّی بجا نمی گذارند كه «حقّ چنین خواسته و چنین مقدّر فرموده...». در مقام دیگر می فرمایند: «...آنچه امروز لازمست اطاعت حكومت...» است. ولی ضامن موفقیت یك دولت، از یك سو میزان عدالتی است كه در خدمت به مردم اعمال می كند و از سوی دیگر، وفاداری و تبعیتی است كه مردم به آن حكومت نشان می دهند. حضرت عبدالبهاء در توضیح دو جانبه بودن حقوقی كه در این جا به آن اشاره شده است، می فرمایند: «حكومت رعیت پرور واجب الاطاعتست و اطاعتش موجب قربت عدل الهی.»
حضرت ولی امرالله می فرمایند كه مفهوم بیان مبارك حضرت عبدالبهاء در الواح وصایا در مورد این وظیفه، «اطاعت ازحكومتِ قانونیِ وقت، علی رغم نوع آن» می باشد. ولی معهذا این اطاعت، با وجود تأكیدات شدیده در آثار مباركه، جنبهء مطلق ندارد. در یكی از دستخط هایی كه به دستور حضرت ولی امرالله به زبان انگلیسی نوشته شده است و ترجمهء آن اینجا نقل می گردد، می فرمایند كه احبّا «نباید در تحت هیچ شرایطی، اجازه دهند كه معتقدات عمیق دینی آنان توسط هیچ مرجع دولتی مورد تجاوز و تهاجم قرار گیرد.» احبّای عزیز الهی در این مورد باید «تفاوتی بنیادی و مهم» بین مسائل روحانی و اداری قائل شوند. در توقیعی صادر از كلك مطهّر حضرت ولی امرالله به زبان انگلیسی این تفاوت تشریح شده كه ترجمه ای از آن چنین است: «اگر چه وظایفی كه جنبهء روحانی دارد مقدّس و تخطّی ناپذیر است و بنابر این نمی تواند مورد مصالحه قرار بگیرد، ولی مسائل اداری ثانوی و انعطاف پذیر است و نتیجتاً می توان آن را قربانی اطاعت قوانین حكومت نمود». بیان حضرت بهاء الله در كتابُ عهدی كه در آن تفاوت بین قلمرو قدرت ملوك و عرصهء امور الهی را روشن فرموده اند موجب تیز بینی و افزایش آگاهی شخص نسبت به ماهیت تفاوت حسّاسی كه بهائیان موظّف به تشخیص آن هستند، می شود. در این مقام، جمال مبارك امور دنیوی را به سلاطین و ملوك محوّل فرموده «قلوب را» به نفس مظهر ظهور كلّی الهی اختصاص می دهند.
قلب انسان محلّ ظهور ایمان و تجلّی گاه حقایق رحمان است. آمادگی برای اعتراف به تعهّدات روحانی و ابراز ایمان به عنوان وسیله ای برای آگاهی دیگران از اعتقادات خصوصی شخص، نشانهء صداقت و شرافت فرد است. هیچ حكومت و یا مرجع قدرتی نباید به خود اجازه دهد و یا امكان آن را داشته باشد كه یك چنین حقّ طبیعی انسانی را پایمال نماید.
ایمان احساسی باطنی و آكنده از اشتیاق برای جلوه نمودن در قالب كلام و عمل می باشد. تبلیغ این دو را به هم می آمیزد. تبلیغ كه به عنوان «افضل» اعمال از جانب حقّ توصیف شده از جمله وظایف روحانیست كه هر فرد بهائی در آثار مباركه، به انجام آن موظّف شده است. بدین ترتیب، تبلیغ امری وجدانی و به طور قطع جاذب تأئیدات روح القدس است. پیروان حضرت بهاء الله كه به انجام وظیفه ای این چنین بنیادی برای ابراز ایمان اشتغال دارند، آن را مجرائی برای وصول عنایات الهی و پاداش ربّانی كه آرزوی هر فرد آگاه است می دانند. تحت تأثیر قوّهء محرّكهء این آگاهی روحانی، هر فرد بهائی وجداناً حقّ ابراز عقیدهء خود را، چه از طریق اظهار و اقرار و چه ارائهء آن به دیگران، به دور از دخالت هر مرجع قدرت دنیوی، محفوظ و مسلّم می داند. این درك و آگاهی موجب شد كه هزاران روح پاك از نیاكان روحانی ما در ایران، در مقابل تهدید، نثار جان شیرین را به تبرّی دین و یا ممنوعیت ابراز عقیده ترجیح دادند. همین درك در جامعهء مظلوم بهائی ایران امروز نیز حكمفرما است.
مسألهء دفاع از تقدّس اعتقادات مذهبی در مقابل مداخلهء خود سرانهء مراجع دنیوی، تاریخی طولانی از كشمكش های پیروان جوامع مختلف مذهبی در ادوار گذشته دارد. به دنبالهء دستاوردهای این مجهودات، سنّت آزادی تبلیغ عقیده بوجود آمد، آن گونه آزادی كه بهائیان نیز خود را مستحقّ آن می دانند. خوشبختانه، قوانین مدنی بسیاری از كشورها، استحقاق بهائیان را در دارا بودن این حقّ آزادی محتوم می شمارد؛ به علاوه، این حقّ از طریق منشور بین المللی حقوق بشر ــ عهد نامهء بین المللی حقوق سیاسی ومدنی ــ نیز تأئید شده و در كشورهائی كه آن را امضاء نموده اند من جمله بعضی ممالك اسلامی، حكم قانون را دارد. مادّهء ١٨ این عهد نامه می گوید:
«هر فرد حقّ آزادی فكر، وجدان و مذهب را دارد. این حقّ شامل آزادی داشتن و یا انتخاب دین و عقیده و آزادی ابراز آن، چه انفرادی و یا دسته جمعی و چه خصوصی و یا عمومی، از طریق عبادت، رعایت آن در زندگی روزمرّه و تعلیم آن به دیگران می باشد.»
در حالی كه این عهدنامهء بین المللی دامنهء وسیعی برای استفادهء افراد ازحقّ تبلیغ عقاید مذهبی خود، ارائه می دهد، بهائیان بر طبق تعالیم حضرت بهاءالله، نمی توانند عقاید خویش را بر دیگران تحمیل نمایند و یا با استفاده از هیچ نوع تهدید و یا ارائهء انگیزه های مادّی، مردم را به تعویض دین تشویق كنند. تعالیم بهائی كه حقّ افراد را برای تحرّی حقیقت محترم می شمارد و عقاید متحجّر مذهبی را رد می كند، پیروان خود را هشدار می دهد تا مراقب باشند اصولی را كه خود در ترویج آن كوشا هستند، به مخاطره نیفكنند و از رفتار تعصّب آمیز كاملاً بپرهیزند...
با این توضیحات ذكر این مطلب درص ٢١٨ كه بهائیان برای كمك به نقشهء نه سالهء تبلیغی خود انفاق مال كرده اند و یا خانه ای در شهری خریده اند و یا به فكر تبلیغ عشایر و ایلات بوده اند، و یا در مراكز فرهنگی و آموزشی نیز تبلیغ نموده اند ایرادی نا وارد و مضحك است، چه كه همهء پیروان ادیان همین كار را می كنند! این دلیل نمی شود كه چون آقای نیكبخت و امثال ایشان دیانت بهائی را قبول ندارند و دائم به فكر ستیزه با آن بوده و هستند، حق ایمان و تبلیغ دین از بهائیان سلب شود! و آنچه در بارهء «وضع چهریق واملاك امری» آن در همان صفحه ذكر شده به این جهت است كه چهریق محل زندان حضرت باب بوده است كه برای بهائیان از نظر مذهبی دارای ارزش و تقدّس است و این طبیعی است كه اماكن مقدّس هر دینی كه مخصوص زیارت پیروان آن است تحت تملك و رسیدگی و احترام ایشان باشد.
در صفحهء ٢١٩-٢٢٠ فصل نامه آقای نیكبخت به نقل از اسناد ارائه شده نوشته اند: «در گزارش دیگری به شگرد استفاده از دختران و زنان برای تبلیغ بهائیت اشاره شده است كه در دانشگاه و ادارهء آموزش و پرورش به كار می رفته است...». صرف نظر از اصطلاح «شگرد» كه در سند مزبور وجود ندارد و آقای نیكبخت خود بهتر می دانند چرا آن را به كار برده اند[xi]، باید گفت در آئین بهائی زنان و مردان همگی به خدمات معنوی و انسانی و تبلیغ دینشان می پردازند. اگر آقای نیكبخت می نوشتند اشكال آن چیست، آن وقت می شد جوابی نیز در این خصوص تقدیمشان داشت! اگر چه اعتراف ایشان در صفحهء ٢١٩ قابل توجه است كه نوشته اند: «چون فعالیت بهائیان برنامه ریزی شده و به دقت انجام می گرفت، اهداف مورد نظرشان نیز محقق می شد»، اما این كه در صفحهء ٢٢٠ نوشته اند بهائیان برای كودكان خود «مكتب تعلیم بهائیت» نیز دایر كرده بودند، تعجب انگیز است!
عجیب تر از آن، این كه در همان صفحهء ٢٢٠ نوشته اند بهائیان در سال ١٣٥٢ كتاب های ضد اسلامی در تبریز توزیع می كرده اند! حال آن كه تنها مُثبِتِ اسلام بجز خود مسلمین بهائیان اند و بقدری در این خصوص مطلب نگاشته اند، كه هرگونه ذكر اضافی در این خصوص دراین مقال بی مورد است و طالبان می توانند به سایت های نقطه نظر و ولوله در شهر مراجعه نمایند. اینك بر همگان روشن شده است كه وقتی بهائی ستیزان صحبت از انتشار كتب یا جزوات ضد اسلامی توسط بهائیان می كنند، در حقیقت منظورشان جزوات و كتب تبلیغی بهائی است كه در آن ذكر آمدن دین جدید بهائی شده است و نه چیزی دیگر، و همین است كه ایشان چون آن را نمی پسندند، چنان تعبیر می كنند! بهائیان نه تنها ضد اسلام كلمه و یا حرفی ننوشته اند و نخواهند نوشت، بلكه بعضاً بهترین آثار را درخصوص اسلام نوشته اند.[xii]
كار بامزه و جالب آقای نیكبخت این است كه در صفحهء ٢٢١ طی محاسبه ای جالب مخارجی را كه بهائیان از سال ١٣٥٢ تا ١٣٥٧ صرف تبلیغ كرده اند، با ملاك قرار دادن مقدار مصرفی در تبریز، سیصد میلیون تومان تخمین زده اند! خوب است خوانندگان عزیز خود سری به صفحات مزبور بزنند و طرز محاسبهء ایشان را نیز ملاحظه فرمایند!
اما آنچه در صص ٢٢١-٢٢٢ تحت عنوان «ارتباط با بیگانگان» نوشته اند علاوه بر این كه تكراری است و پاسخ آن بارها داده شده، سه مدرك شمارهء ٢٢ تا ٢٤ ارائه شده در اثبات آن نیز بسی مخدوش و جعلی و دروغ است. سند ٢٢ كه به لحن ردیه های ضد بهائی تهیه شده، چه جعلی به حساب آید و چه غیر جعلی در هر صورت مخالف فرضیات آقای نیكبخت است. چه كه اگر جعلی باشد بدیهی است تحقیق و پژوهش براساس اسناد جعلی بی اعتبار است؛ و اگر جعلی هم نباشد گویای ضدیت ساواك با دین بهائی و پیروان آن است كه دراین صورت نیز فرضیهء آقای نیكبخت مبنی برنفوذ بهائیان در رژیم پهلوی باطل می گردد. ذكر تبعید آیت الله قاضی طباطبائی نیز بلا فاصله پس ازآوردن سند مزبور در ص٢٢١ و بیان این كه «پس از تبعید وی در تبریز شایع می شود كه تبعید وی به خواست بهائیان و یهودیان انجام گرفته»، طبق همان سند كه مطالبش ضد بهائی است و نیزهمان طور كه خود ایشان نوشته اند، شایعه ای بیش نبوده و صحت ندارد، والّا بهائیان در تبعید احدی كوشا نبوده اند بلكه در برابر ستم بعضی علما به ایشان، به حبل صبر و توكل تمسّك جسته اند. همچنین پس ازانقلاب بارها درست یا غلط ادعا شده كه تبعید و حبس بعضی از علما به خاطر مخالفت با رژیم پهلوی بوده است و نه به خاطر بهائیان و بدیهی است كه هرحكومتی برای حفظ تاج و تخت خود، ممكن است مخالفینش را حبس و تبعید هم بكند. پس ربط دادن دو مطلب مزبور، نوعی خلط مبحث واستنتاج غیر معتبر است.
در دوسند شماره ٢٣ و ٢٤ نیز مطالبی است كه صحیح نمی باشد. در سند ٢٣ آمده: «طبق اطلاع اخیراً شخصی بنام شهرام عیسی خانی دانشجوی سال اول ریاضی دانشكدهء علوم دانشگاه آذرآبادگان در كلاس سایر دانشجویان را به قبول مسلك بهائیت تشویق و چنین اظهار می دارد كه دولت شوروی و انگلیس مخفیانه به بهائیان پول می دهد تا كمیته بهائیان را تقویت كنند ما نیز افراد بهائی بویژه اشخاصی را كه به این مسلك بپیوندند از نظر تأمین مسكن و هزینهء زندگی حمایت و كمك می كنیم.» و در سند ٢٤ آمده است: «طبق اطلاع اخیراً دانشجوی سال اول رشتهء ریاضی شهرام عیسی خانی كه بهائی می باشد سایر دانشجویان دانشگاه آذربادگان را به پیروی از مسلك بهائیت تشویق نموده و اظهار می دارد كه به ما از كشورهای انگلیس و شوروی جهت تشكیل كمیته بهائیت كمك مادی می شود».
آقای نیكبخت با آوردن دو سند مزبور ادعا كرده اند، «ارتباط بهائیان با كشورهای بیگانه موضوعی قابل كتمان نیست بویژه موقعی كه ایشان از قدرت، نفوذ و موقعیت خوبی در عرصهء سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار بودند و خود به این ارتباط افتخار می كردند.» و پس از آوردن دو سند می نویسند: «در ارزیابی گزارش فوق (منظور سند٢٣) قید شده كه «قابل بررسی است»، اما در خلاصه شده گزارش فوق كه به ریاست اداره اطلاعات شهربانی كل كشور و ریاست ساواك استان ارسال شده است، در ارزیابی گزارش چنین قید شده است: «تبلیغ صحت دارد.» صرف نظر از این كه در عكس سند ٢٤ مشهود است كه روی متن تایپی«قابل بررسی است» خط زده شده و دستنویس شده كه «تبلیغ صحّت دارد»، و صرف نظر از این كه در صورت صحّت آن هم از كجا معلوم كه موضوع تبلیغ فقط تأئید شده باشد و نه ذكر كمك انگلیس و شوروی به بهائیان، این سؤال مطرح است كه چگونه می شود دو كشور رقیب انگلیس و شوروی كمونیست به بهائیان كمك كرده باشند؟! و اگر بر فرض محال چنین هم بوده باشد، آیا معقول بوده است فرد بهائی مزبور خبر مزبور فاش سازد؟!
اما مهم تر از همهء این دلایل آن كه ادعای مزبور با مفاد سند شمارهء ٤ كه آقای نیكبخت قبلاً ارائه نموده بكلی مغایر است و می رساند كه بهائیان كمك مالی از هیچ كشوری نمی گرفته اند و مخارج خدمات دینی و تبلیغی خود را خودشان فداكارانه و سخاوتمندانه تأمین می نموده اند. در سند مزبور، شهربانی كل كشور ضمن توضیح نقشهء نه ساله گزارش داده است، برای انجام هدف های آن در تاریخ ٨ شهرالرّحمة ١٢١ مطابق با ۴۳/۴/۱۰ دستخطی از بیت العدل اعظم به كلیهء محافل بهائی صادر گردیده كه در آن توصیه شده «بهائیان از تأسیسات محلیه از قبیل حظائرقدس و غیره و همچنین كلیه مصالح و احتیاجات محلی و منافع مادی و نفسانی خویش صرف نظر كرده و با اهداء حدّاكثر كمك مالی، شخصاً با كمال خلوص نیت در انجام هدف های این نقشهء مهم جهانی شركت نمایند.»
به این ترتیب است كه آقای نیكبخت خود پاسخ خود را داده اند و با ارائهء سند شمارهء ٤ ادعای سند شمارهء ٢٣ و ٢٤ را بكلی زیر سؤال برده اند و صحت اسناد مزبور را خدشه دار ساخته اند و معلوم داشته اند كه بهائیان مخارج خود را خود تأمین می كنند و نه از منابع كمك های انگلیس و روس و دیگران.
در آخر پاسخ به مقالهء آقای نیكبخت، دو قسمت از مدارك بین المللی حقوق بشر را كه پاسخ به اتهامات مشابهی است كه ایشان مطرح كرده اند در زیر می آورد و امید است كه خداوند به دوستان بهائی ستیز انصاف عنایت فرماید. [xiii]
بررسی مسألهء بهائیان در گروه اعضای منشور، ١٩٨٢

اولین قطعنامه کمیسیون حقوق بشر بر شرایط حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در سال ١٩٨٢ صادر شد. قطعنامه ٢٧/١٩٨٢ از دبیر کل سازمان ملل درخواست نمود به تلاش خود تا حصول اطمینان از برخورداری کامل بهاییان از حقوق انسانی و آزادی های اساسی ادامه دهد. از آن پس تمام قطعنامه های صادره از کمیسیون درباره این مساله، نگرانی از موقعیت جامعه بهایی ایران را بازگو کرده است.
در این سال مذاکرات و مباحثات کمیسیون تابعه در بیشتر موارد بدون تغییری با نشست پیشین ادامه یافت. با این حال، هیئت نمایندگی ایرانی ادعا می کرد بهاییان متهم به جنایات سیاسی بسیاری هستند. این اتهامات مبنی بر ارتباط بهاییان با صهیونیسم، پلیس مخفی شاه (ساواک) و نخست وزیر پیشینش هویدا نیاز به مذاکرات بیشتری را ایجاب می کرد. با وجود اینکه هیئت نمایندگی ادعا می کرد یک دسته اسناد و مدارک در مرکز قبلی ساواک کشف شده که شاهدی انکار ناپذیر بر ارتباط بهاییان با رژیم صهیونیستی است، هیچ کدام از این مدارک در صورت درخواست کمیسیون تابعه ارائه نشد. اگر هر نوع ارتباط علنی از طرف دیانت بهایی چه با صهیونیسم و چه با پلیس مخفی شاه – ساواک – به صورت انکارناپذیر ثابت می شد، قطعاً باعث حذف مساله بهاییان از دستور کار کمیسیون و کمیسیون تابعه می گشت. نمونه ای که بعداً مطرح شد انجمن ملی مقاوت یا مجاهدین – حزب مقاومت ایران – بود. هر چند که نگرانی از شرایط حقوق بشر مجاهدین چندین بار توسط جامعه جهانی مطرح شد، به محض این که کمیسیون و کمیسیون تابعه فهمیدند روش این حزب استفاده از زور علیه رژیم است، دیگر نامی هم از آنها در مداخلات بعدی نبردند.
شاید اسناد و مدارکی که هیئت ایرانی ادعا می کرد، نشاندهنده ارسال کمک های مالی بهاییان به مرکز جهانی بهایی در حیفا بوده باشد. در این صورت، تعجبی نیست که این مدرک ارائه نشد. بر طبق بیانیهء ١٩٨١ محو تمام تعصبات و تبعیضات دینی و عقیدتی، آزادی اندیشه، وجدان، دین یا عقیده شامل آزادی تاسیس و نگهداری موسسات خیریه و بشردوستانه، همچنین آزادی درخواست یا دریافت کمک های مالی و غیرمالی از افراد و موسسات می باشد. شایان ذکر است که در نظام بهایی، تبرعات (کمک های مالی) را نمی توان ازغیر بهایی دریافت داشت و دیگر اینکه این تبرعات کاملاً محرمانه می باشند. کمک های مالی بهاییان صرف نگهداری و زیباسازی اماکن سرزمین مقدس می شود زیرا موسس دیانت بهایی، حضرت بهاءالله، در ١٨٩٢ در عکا درگذشت. به همین دلیل مرکز جهانی اداری بهاییان در نزدیکی عکا، حیفا، واقع شده است. حضرت بهاءالله درحقیقت به فرمان دولت های ایران و عثمانی به آن سرزمین تبعید شده بود. اماکن مقدس بهاییان در سرزمینی که ابتدا بخش هایی از خاک امپراطوری عثمانی و سپس فلسطین بوده و حال قلمرو اسراییل محسوب می گردد قرار دارد.
جامعه جهانی بهایی تاکید می کند که جامعه بهایی ایران زمانی قربانی فشارهای رژیم شاه بوده و ساواک خود یکی از نمایندگان اصلی این آزارها بوده است. مارتین (Martin) در بیان سرکوبی های طولانی مدت و منظم بر بهاییان، بر وجود ارتباطاتی میان شاه و پلیس مخفی اش، ساواک، با حجّتیه انگشت می گذارد. وی حجتیه را سازمانی تعریف می کند که یکی از چندین وسیله کنترل اجتماعی در دستگاه پهلوی بوده است...ابزاری در سیاست های سرکوب کننده رژیم پهلوی. این ادعا همچنین در برخی نشریات توسط اساتید غیربهایی دانشگاهی نیز ذکر شده است. مثلاً معدل (Moaddel) به فعالیت های انجمن حجتیه مهدویه (معروف به انجمن تبلیغات اسلامی پیش از انقلاب) که نفوذ بهاییان را در ایران به حداقل می رسانده اشاره می کند. راهنما و نومانی (Rahnema & Nomani) بر این باورند که شاه به این انجمن ضد بهایی اختیار تام داده بوده تا جولانگاه مطمئنی برای فعالیت های مذهبی خود داشته باشند، در غیر این صورت حجتیه تبدیل به عاملی ضد رژیم می شد. در١٩٥٥، شاه که نیاز به حمایت روحانیون را برای قطع نفوذ کمونیست ها (حزب توده) در ایران احساس می کرد، همکاری خمینی را جلب کرده در عوض پذیرفت که چشمش را روی حملات ضد بهایی خمینی ببندد. در لوای این قرارداد، ساواک انجمن تبلیغات اسلامی را تحت این شرایط که انجمن، سازمانی مذهبی باقی مانده دخالتی در سیاست نکند به رسمیت شناخت. کدّی (Keddie) نیز عقیده دارد: «شکی نیست که اکثریت قریب به اتفاق ساواکی ها شیعه بودند و ایراد اتهام علیه بهاییان عمدتاً بهانه هایی ساختگی برای آزار و شکنجه بود.» نمی توان مساله ارتباط بهاییان با ساواک را که توسط هیئت نمایندگی ایران مطرح شد فقط از ظاهر آن پذیرفت، مخصوصاً که شواهد علمی بسیاری بر نقض این داستان وجود دارد.
مورد دیگری که باید در نظر گرفت قضیه هویدا، نخست وزیر پیشین ایران، و اصرار ایران بر انتساب او به جامعه بهایی است که این تصور برای تعدادی نویسندگان و اکثریت توده ملت ایران نیز وجود دارد. جان سیمپسون در کتاب خود می گوید: «هویدا همیشه بهایی به شمار می رفت زیرا پدرش بهایی بود.» موضع جامعه بهایی در برابر مساله هویدا اینچنین است: پدربزرگ پدری هویدا بهایی بود اما پدرش پس از طرد از جامعه بهایی به اسلام باز گشت. امیر عباس هویدا، (نخست وزیر سابق) خودش هرگز ادعای بهایی بودن نکرد و نامش نیز هیچگاه در جامعه بهایی ایران ثبت نشده بود .از آنجاییکه مسلمانان کلاً ارتداد (برگشتن از اسلام) را قبول ندارند، پذیرفتن و فهم این مطلب که انسان آزاد است از اعتقاد بهایی یا میراث عقیدتی خود برگردد برایشان سخت است. در هر صورت، حتی اگر هویدا بهایی هم می بود، این به خودی خود نمی تواند دلیلی برای گناهکار قلمداد کردن بقیه بهاییان ایران باشد و نباید آنان را مستحق محرومیت از حقوق انسانی دانست.[xiv]

بررسی مساله بهاییان در گروه اعضای منشور، ١٩٨٣

در این سال بود که تشکیلات اداری بهایی در ایران غیرقانونی اعلام شد. این خبر توسط دادستان کل در تاریخ ٢٩ آگوست ١٩٨٣ در روزنامه کیهان منتشر و در نشست بعدی کمیسیون گزارش شد.
اکنون اگر شخص بهایی بر طبق اعتقاداتش اعمال مذهبی خود را انجام دهد، از جانب ما مشکلی برایش پیش نخواهد آمد، در صورتیکه دیگران را به بهاییت دعوت نکند، تبلیغ نکند، محافل تشکیل ندهد، اخبار را به دیگران نرساند، و فعالیتی در تشکیلات نداشته باشد. ما نــه تنها این افراد را اعــدام نمی کنیــم، بلکه آنها را به زندان هم نمی اندازیم و آنها می توانند در جامعه کار کنند. اما اگر تصمیم بگیرند در تشکیلات اداری خود فعالیت کنند، این یک جرم محسوب شده و ممنوع است، زیرا چنین تشکیلاتی خصمانه و فتنه جویانه به شمار آمده و چنین افرادی نیز فتنه جو به حساب می آیند.
بلافاصله پس از این اعلان، و بر طبق تعلیم دیانتی بهاییان مبنی بر اطاعت از دولت فرمانروا، تشکیلات اداری بهایی منحل شد. تشکیلات اداری بهایی از آن زمان تا کنون دیگر اجازه بازسازی کامل نیافت و بنابراین جامعه بهایی ایران قریب دو دهه است که از کار افتاده است.
در کمیسیون حقوق بشر، ایران جامعه جهانی بهایی (BIC)را متهم کرده اظهار داشت که فلسفه وجودی این جامعه تنها برای براه انداختن فعالیت های تبلیغاتی علیه ایران است. هیئت های نمایندگی دیگر کشورها این ادعا را به هیچ عنوان متقاعدکننده نیافتند و میدان را به دست گرفته به ابراز نگرانی های خود از آزار مذهبی بهاییان ایران پرداختند. خصوصاً آلمان که با مقایسه BIC (جامعه جهانی بهایی) وMKO (سازمان مجاهدین خلق، جبهه مخالف در داخل ایران) میان بهاییان و گروه های سیاسی تمایز قایل شد. آلمان اظهار داشت در حالیکه مجاهدین خلق خود درگیر جنگ داخلی بوده تعداد زیادی از مردم را به قتل رسانده بود، اسناد مربوط به بهاییان نشان می دهد که آنها به خاطر ارتکاب به جنایت شکنجه نشده بودند بلکه جرم آنها تنها اعتقادات مذهبیشان بوده است. نماینده ایران به نمایش پر زرق و برق خود در بستن اتهام به بهاییان با طرح سوالی در مورد تفاوت دین با فرقه ادامه داد. او ابراز نگرانی کرد که در صورت نبود پاسخی شفاف به این سوالات کمیسیون روزی مجبور به شنیدن اظهاراتی از نمایندگان حزب نازی، سازمان سری ضد سیاهپوستی و ضد سرخپوستی آمریکا و غیره شود. نماینده ایران سپس با اصرار بر اینکه فعالیت های بهاییان در ایران خلاف نظم عمومی و اخلاقیات جامعه ایرانی است سعی داشت اقدام اروپا را در ممنوع کردن برخی فرقه ها دستاویزی قرار داده رفتار خود را با بهاییان توجیه کند. ایران به مقاله روزنامه ای اشاره کرد که از حرکت پارلمان اروپا در براه انداختن مبارزاتی بر علیه فرقه های ترویج دهنده فساد و فحشا و مواد مخدرخبر می داد. نماینده ایران پرسید چطور اروپا حق دارد جلوی اقدامات چنین فرقه هایی را بگیرد ولی ایران باید رفتار غیراخلاقی بهاییان را تحمل کند. در حالیکه منطق این سوال همچنان اغفال آمیز می نمود، سبب طرح مساله محدودیت هایی شد که ایالات متحده برای مظاهر ادیان و عقاید وضع کرده و در معیارهای بین المللی حقوق بشر نیز به ثبت رسیده بود.

در حالیکه ماده (١) ٤ ICCPR (میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی) شرایطی برای چشمپوشی از حقوق کنوانسیون فراهم آورده است، ماده (٢) ٤ توضیح می دهد که هیچ تبصره ای در چشمپوشی از ماده ١٨ و آزادی اندیشه، وجدان و مذهب مجاز نمی باشد. بنابراین واضح است که تحت شروط این ماده هیچ قصوری ممکن نیست. اما آزادی بیان عقیده یا مذهب را می توان محدود کرد و همانطور که در ماده ١٨ آمده است: محدودیت هایی که بر طبق قانون بوده و برای حفظ امنیت، نظم، و سلامت عمومی، یا اخلاقیات، یا حقوق اساسی و آزادی های دیگران ضروری نماید(ICCPR، ماده (٣) ١٨). این محدودسازی بسیار شبیه به حدودی است که در ماده (٢) ٩ کنگره اروپا در بخش حقوق بشر آمده است. در بیانیه کل ١٩٩٣ مجمع حقوق بشر شروط سختی را که لازم است در چنین محدودسازی هایی تحت ماده ١٨ بکار بسته شود مورد تاکید قرار داد.[xv]

 
 
 

[i] نشر سوره، مهر، چاپ اول، ١٣٨١.
 

[ii] البته ایشان در شروع مقاله شان اشاره ای به كتاب خاطرات صبحی نیز كرده اند كه چون قبلاً به اكاذیب این كتاب ضمن پاسخ به مقالهء دوم و سوم همین فصل نامهء ١٧ اشاره شده است، در اینجا ذكری از آن نمی نماییم.

[iii] از جمله:
//www.noghtenazar.org/node/404
//www.noghtenazar.org/node/465
//www.noghtenazar.org/node/290
//www.noghtenazar.org/node/195
و كثیری دیگر(رجوع شود به سایت ولوله درشهر)

[iv] از جمله رجوع كنید به:
//reference.persian-bahai.org/fa/t/se
مجلدات «عالم بهائی»؛ و شماره های نشریات اخبار امری و آهنگ بدیع مقارن با نقشهء ده ساله، كه ازجمله در آرشیو روزنامهء جام جم و ادارهء اطلاعات دولت جمهوری اسلامی بوفور قابل دسترسی است! همچنین برای دیدن توضیح مفصلی دربارهء نقشه های پی در پی تبلیغی ــ از جمله دو نقشهء ده ساله و نه سالهء مذكور در مقالهء آقای نیكبخت ـــ كه در قرن بیستم تا حال در جامعهء جهانی بهائی اجرا شده و ادامه دارد رجوع شود به جزوهء «لزوم دین» كه آن را می توان از آدرس زیر دانلود كرد:
//www.aeenebahai.org/content/view/527/31

[v] در كتاب «اسلام و دموكراسی و نوگرائی دینی در ایران از بازرگان تا سروش»، نوشتهء فروغ جهانبخش، ترجمهء جلیل پروین، نشر گام نو، چاپ دوم، تهران، ١٣٨٣، صص٢٠٥- ٢٠٨ می نویسد: «نقطهء اوج تئوریكی فعالیت های سیاسی آیت الله خمینی در سال های ١٩٧٠- ١٩٧١، پدید آمد؛ یعنی هنگامی كه وی خطوط كلی نظریهء حكومت اسلامی یعنی «ولایت فقیه» را ترسیم كرد. هر چند تا آن زمان آیت الله خمینی به شدّت و پیوسته شخص شاه را به باد انتقاد می گرفت، ولی امیدش را به مفهوم پادشاهی مشروطه از دست نداده و جایگزینی را نیز برای آن پیشنهاد نكرده بود...(پس از توضیحی در خصوص تغییر جهت فكری آقای خمینی به سمت ولایت فقیه و این كه قدرت سیاسی باید به طور مستقیم به یك فقیه یا شورای فقها تعلق گیرد، نویسنده ادامه می دهد:) در حقیقت، این همان نقطه ای است كه وی از موضع قبلی اش در بارهء نقش شریعت وعلما در سیاست دور می شود: وی در «كشف الاسرار» ــ كه یك اثر بحث انگیز دینی- سیاسی متقدم تری بود و اول بار در سال ١٩٤٣ به چاپ رسید ــ پادشاهی مشروطه را تأئید می كند و علم فقه را به مثابهء یكی از شرایط رهبری سیاسی رد می كند و با حالت كنایه آمیز اظهار می دارد كه فقه برای این وظیفه، از آن چیزی كه داشتن آن برای یك مهندس در رشتهء خودش ضرورت دارد، بیشتر نیست. در آن زمان، خواستهء آیت الله خمینی چیزی بیشتر از اجرای قانون اساسی سال ١٩٠٦ نبود كه در آن فقها باید بر قوانین وضع شده در مجلس نظارت می كردند؛ امّا در نظریهء جدید حكومت اسلامی؛ اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند، لایق حكومت نیست. چون اگر تقلید كند، قدرت حكومت شكسته می شود و اگر نكند، نمی تواند حاكم و مجری قانون اسلام باشد و این مسلم است كه «الفقهاء حكام علی السّلاطین.» سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید به تبعیت فقها در آیند و قوانین و احكام را از فقها بپرسند و اجرا كنند. در این صورت، حكام حقیقی همان فقها هستند. پس بایستی حاكمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد؛ نه به كسانی كه به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت كنند.»

[vi] كتاب «مفتاح باب الابواب» به عربی از مهدی خان زعیم الدوله چاپ ١٣٢١ه.ق در قاهره، ترجمهء آقای حسن فرید گلپایگانی در ١٣٧٤ ه.ق. در تهران.

[vii] جامعهء بهائی سوابق زیادی از اقدامات و تحریكات امثال وعاظ مزبور را در تاریخ خود دارد كه ضمن آن در اثر تحریكات بعضی آخوندها و وعاظ بی انصاف بهائی كشی براه افتاده و جان و مال بهائیان در معرض هجوم عوام در جای جای كشور مقدس ایران قرار گرفته. از مشهورترین وقایع مزبور كه در همان زمان پهلوی اتفاق افتاد و آقای نیكبخت نیز از آن با خبر هستند تحریكات آقای فلسفی و بروجردی با اجازهء شاه است كه در اثر آن ظلم های زیادی بر بهائیان در همهء شهرها و دهات ایران وارد شد. به این خاطر ادعای آقای نیكبخت در حقیقت حكمِ «دست پیش گرفتن برای پس نیافتادن» است!

[viii] كتاب «آیات الهی»، ج ١، ص ٣٤٠. در آخر بیان مبارك نكتۀ لطیفی است دربارۀ مفهوم رجعت صفاتی كه در مورد آن رجوع فرمائید به كتاب «مستطاب ایقان» از حضرت بهاءالله.

[ix] به نقل از لوح شیخ نجفی، صص: ٦٣-٦٢. مضمون به فارسی: به تحقیق كه امر در هر روز بلكه در هر ساعت بر ما دشوار شد تا اینكه ما را از سجن [ ادرنه ] خارج كردند و به سجن اعظم عكّا به ظلمی آشكار وارد نمودند. وقتی گفته شد ایشان به چه جرمی محبوس شدند، گفتند چون ایشان خواستند دین را تجدید كنند. اگر نزد شما امر قدیم مختار و پسندیده بود، پس چرا ترك كردید آنچه را كه در تورات و انجیل حكم شده؟ تبیین كنید ای قوم. قسم به جانم امروز برای شما گریز گاهی نیست. اگر جرم من این است، محمد رسول الله و قبل از او روح و قبل از او كلیم در آن بر من سبقت گرفته اند. و اگر گناه من اِعلاء كلمه خدا و اظهار امر اوست در این صورت من اول گناهكارانم، این گناه را به ملكوت ملك آسمانها و زمینها تبدیل نمی كنم...هر چه بلا زیاد شود حبّ و عشق بهاء به خدا و امر او زیاد می شود؛ به طوری كه منع نمی كند مرا آنچه از جنود غافلان بر من وارد شد. اگر در اَطباقِ زمین پنهانم سازند سوار بر ابرم بیابند، در حالی كه به سوی خدای مقتدر قدیر دعوت می كنم. همانا من خود را در راه خدا فدا نمودم و در حبّ و رضای او مشتاق بلایا هستم. شهادت می دهد به این، بلایایی كه من در آن قرار دارم كه احدی از عالمیان چنین بلایایی را حمل نكردند.
از این قبیل بیانات مباركه، اصل وحدت اساس ادیان الهی مشهود است. در این مورد رجوع شود به: «پیام ملكوت» و «خطابات» و جزوۀ «آئین جهانی». برای سیر تكاملی ادیان، علاوه بر منابع مذكور، به «مكاتیب عبدالبهاء»، جلد ٢، ص ٢٦٥ مراجعه فرمایید.
 

[x] كتاب الواح نازله خطاب به ملوك و رؤسای ارض، ص ٨٠.

[xi] ایشان در كتاب سابق الذكرشان («جنبش دانشجویی تبریز به روایت اسناد و خاطرات») نیات خود را آشكار تر بر ملا كرده اند و در بارهء همان سند مورد بحث در متن نوشته اند: «در گزارشی دیگر از تشدید فعالیت بهایی ها با استفاده از زنان و دختران بهایی برای جلب و جذب اعضای جدید چنین گزارش شده است!» پاسخ آنچه ایشان در دل داشته و تماماً آشكار نكرده اند، در سایت نقطه نظر در این مقالات موجود است:
//www.noghtenazar.org/node/290
//www.noghtenazar.org/node/284

[xii] در این مورد از جمله رجوع شود به مقالهء دین بهائی ضداسلام نیست مندرج درسایت.
این مقاله در دو قسمت مجزا دارای عناوین زیراست: دیدگاه دیانت بهائی نسبت به اسلام، و دین بهائی عامل تفرقه و ضعف شرق و اسلام نیست. همچنین مراجعه شود به كتب زیر كه نویسندگان آنها همه بهائی اند: كتاب اسلام و دیانت بهایی، از جناب علی اكبر فروتن؛ كتاب سهم اسلام در تمدن جهان، از جناب استان وودكاپ، یكی از بهاییان امریكا؛ كتاب محمد و دور اسلام، ازجناب حسن موقر بالیوزی؛ كتابی به انگلیسی تحت عنوان شهادت حضرت امام حسین، از جناب ابوالقاسم فیضی؛ كتابی دربارۀ تاریخ دیانت اسلام، از جناب محمد علی فیضی؛ كتاب سید رسل حضرت محمد، اسلام و مذاهب آن از جناب ریاض قدیمی؛...

[xiii] دو قسمت مزبور از ترجمهء كتابی است كه صفحات ٩٩ تا ١٢٠ آن در سایت آگاهی منتشر شده است. نام و مشخصات كتاب را در آدرس زیر ببینید:
Human Rights, the UN and the Baha'is in Iran , by Nazila Ghanea-Hercock
//www.bookfinder.com/dir/i/Human_Rights,_the_un_and_the_BahaIs_in_Iran/9041119531/

 

 

مقاله قبلی

مقاله بعدی

نظر خود را بنویسید