×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
خدایا ما را به خود وامگذار
1387/10/10

ولوله در شهر ۱


جام جمیان تا صفحۀ 3 ایّام سنگ حضرت قائم ع را به سینه زده اند و از امثال انجمن حجّتیّه گوی سبقت ربوده اند و خود را از عشّاق حقیقی آن حضرت خوانده، ادّعا نموده اند كه نبایدكاری كنند كه «امام زمان به خاطرآن پیش خدا شرمنده شود.» (ص3)
امّا ای كاش به گفته های خود عمل می نمودند و با تهیّۀ ایّام بر ضدّ آن حضرت اكاذیب و افتراء نشر نمی نمودند. البتّه ایشان فكر كرده اند حضرت باب و حضرت بهاءالله موعود ایشان نیستند و لذا نشر مطالب علیه ایشان خدمت به حضرت قائم موعود است. حال آنكه حتّی در همین صورت هم، باید احساس شرمندگی كنند. علّت آن هم این است كه از همان صدر اسلام امثال جام جمیان قلوب أئمه اطهار را با اقوال و اعمال خود خون كردند. به دشمنان أئمه نازنین ایراد گرفتند كه سبب تفرقه در دین شده اند، درحالی كه خود كه مدّعی دوستی آنان بودند، بیش از آنان به اولیای حقّ ظلم نمودند. به حدّی آن جواهر وجود را ناراحت كردند كه از جمله در حقّ شیعیانشان به چنین كلماتی نطق فرمودند.

دركتاب اصول كافی كه یكی از چهار كتب معتبر نزد شیعیان است، درجلد 3، ص340، امام باقر ع چنین می فرمایند: «النّاسُ كُلُّهُمْ بَهائِمُ (ثَلاثاً) الا قَلیلٌ مِنَ الْمؤمِنینَ، وَالْمؤمِنُ غَریبٌ (ثَلاثَ مَرّاتٍ)» (مردم همگی چهارپایانند — این جمله را سه بار تكرار می كرد، سپس می فرمود — جز اندكی از مؤمنین؛ و مؤمن غریب است — این جمله را هم سه بارمی فرمود). و نیز امام صادق ع درباره مؤمنین شیعه می فرمایند: «زن مؤمن از مرد مؤمن كمیابتر است و مرد مؤمن كمیابتر از كبریت احمر است. كدام یك ازشما كبریت احمر را دیده اید؟»[i] مترجم اصول كافی در همان جا توضیح می دهد كه در زبان عرب چیز كمیاب را به كبریت احمر (اكسیر) تشبیه می كنند. و نیز در همان جا می فرمایند: «هان به خدا اگر من در میان شما سه تن مؤمن پیدا می كردم كه حدیث مرا نگه دارند وفاش نكنند، روا نمی دانستم هیچ حدیثی را از آنها نهان دارم.»

سدیر صیرفی گوید:
خدمت امام صادق ع رسیدم و عرض كردم: به خدا كه خانه نشستن برای شما روانیست، فرمود: چرا ای سدیر؟ عرض كردم: برای بسیاری دوستان و شیعیان و یاورانی كه داری. به خدا كه اگر امیرالمؤمنین ع به اندازۀ شما شیعه و یاور و دوست می داشت، تیم وعدی (قبیلۀ ابوبكر و عمر) نسبت به او طمع نمی كردند (وحقّش را غصب نمی نمودند) (توضیحات پرانتزها از خود كتاب اصول كافی است). فرمود: ای سدیر، فكرمی كنی چه اندازه باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟ عرض كردم آری، بلكه دویست هزار، فرمود: دویست هزار؟ عرض كردم: آری و بلكه نصف دنیا، حضرت از سخن گفتن با من سكوت كرد و سپس فرمود: برایت آسانست كه همراه ما تا ینبع بیائی؟ گفتم: آری. سپس دستور فرمود الاغ و استری را زین كنند، من پیشی گرفتم والاغ را سوار شدم، حضرت فرمود: ای سدیر، می خواهی الاغ را به من دهی؟ گفتم: استر زیباتر و شریفتراست، فرمود: الاغ برای من رهوارتر است، من پیاده شدم، حضرت سوارالاغ شد و من سوار استر و راه افتادیم تا وقت نماز رسید، فرمود: پیاده شویم نماز بخوانیم، سپس فرمود: این زمین شوره زار است ونماز در آن روا نیست، پس به راه افتادیم تا به زمین خاك سرخی رسیدیم. حضرت به سوی جوانی كه بزغاله می چرانید نگریست و فرمود: ای سدیر به خدا اگر شیعیانم به شمارۀ این بزغاله ها می بودند، خانه نشستن برایم روا نبود. آن گاه پیاده شدیم و نماز خواندیم. چون ازنماز فارغ شدیم به سوی بزغاله ها نگریستم و شمردم، هفده رأس بودند.[ii]

و حمران بن اعین گوید: به امام باقر ع عرض كردم: قربانت، چه اندازه ما شیعه كم هستیم، اگردر خوردن گوسفندی شركت كنیم آن را تمام نكنیم، فرمود: خبری شگفت تر از این به تو نگویم؟ مهاجرین و انصار (پس از پیغمبر از حقیقت ایمان) بیرون رفتند مگر — با انگشت اشاره كرد — سه تن، (سلمان و مقداد وابوذر). حمران گوید: عرض كردم: قربانت، عمّار چگونه بود؟ فرمود: خدا رحمت كند ابا الیقظان عمّار را كه بیعت كرد وشهید كشته شد. من با خودگفتم: چیزی بهتر از شهادت نیست (پس چرا عمّارهم مثل آن سه تن نباشد؟). حضرت به من نگریست و فرمود: مثل اینكه تو فكر می كنی عمّارهم مانند آن سه تن است، هیهات، هیهات (كه مثل آنها باشد). وبالاخره از امام كاظم ع نقل شده است: «چنین نیست كه هركه به ولایت ما معتقد شد مؤمن باشد، بلكه آنها همدم مؤمنین قرار داده شده اند.»[iii] وحضرت صادق ع دربیانی دیگرمی فرمایند: «ارتدّ النّاسُ بَعدَ النّبی الّا ثَلاثَة أو سَبعه،» یعنی مردم پس ازوفات حضرت رسول اكرم ص مرتدّ شدند مگر سه یا هفت نفر.

و حضرت باب، همان قائم موعودی كه جام جمیان علیه حضرتشان ایّام انتشارمی دهند، می فرمایند: «چنانچه در ظهور فرقان بعد از عروج شجرۀ حقیقت در ایمان به آن نفس هویّت ثابت نماند الّا آنچه ظاهر است و حال آنكه كل به اعمال قرآن عمل می كردند... امروز كه می بینی كه كلّ مؤمن اند به امیرالمؤمنین به واسطه آنست كه خلاف ندیده دردون محبّت او پرورش ننموده والّا اگر همین نفوس، صدر اسلام می بودند همان 'ثلاثه' كه درحدیث موضوع شده می دیدی...»[iv]

با احادیث فوق و آنچه امثال جام جمیان كرده اند، معنی این بیان حضرت محمّد ص نیز روشن می شود كه فرمودند، «الاسلام بدأ غریبأ وسیعود غریبأ كما بدأ غریبأ؛ فطوبی للغرباء» (اسلام غریب آغاز شد و بزودی مانند آغاز خود، غریب بر خواهدگشت). آری تفرقه در اسلام و محزون ساختن رسول خدا وائمه اطهارسابقه بیش از هزار ساله دارد و اوّل و آخر اسلام به آن مبتلاست، به طوری كه كتابها دربارۀ فرق اسلامی و نیز فرق خاصّ در شیعه توسط خود علمای اسلام نوشته شده است.[v] ای كاش جام جمیان برای تنبّه در موارد فوق و ذیل تفكّر نمایند وبه درگاه الهی تضرّع و زاری نمایند تا حقیقت آن را بفهمند. ازجمله درسوره انعام، آیات 165-159؛ سوره روم، آیات 32-29، وحدیث پیش بینی حضرت رسول (ص) در 73 فرقه شدن مسلمین، قَوْلُهُ الْعَزیز: «سَتَفْرِقُ اُمَّتی عَلی ثَلْاثَ وَ سَبْعینَ فِرْقَةٍ كُلِّها فی النّارٍ اِلّاواحِدَةٌ» (بزودی اُمّت من به 73 فرقه تقسیم خواهند شد كه كلّ آنها جز یكی در نار جهنّم هستند) تفكّر كنند. بعد وجداناً قضاوت كنند كه آیا باید شرمنده باشند یا نباشند.

البتّه جام جمیان خود را شرمنده احساس نخواهندكرد، امّا رنگ «ایّامشان» حاكی از چیزی دیگر است. در سورۀ محمّد، آیۀ 31ــ 32 می فرماید: «أم حسب الّذین فی قلوبهم مرض ان لن یخرج الله أضغانهم ولونشاء لاریناكهم فلعرفتهم بسیماهم ولتعرفنهم فی لحن القول والله یعلم اعمالكم» (آیا آنانكه در دلهایشان مرض دارند پندارند كه خدا كینۀ درونی آنها را آشكار نمی سازد و اگر ما می خواستیم حقیقت را بر تو آشكارمی كردیم تا از سیمای ظاهر و از لحن گفتارشان باطنشان رابشناسی وخدا همه اعمال شما رامی داند.)

برادران جام جم راقسم می دهد تا دوباره تفكّر فرمایند. «اَلَمْ یأنِ لِلَّذینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِكْرِ اللهِ وَ ما نَزَلَ مِنْ الْحقّ وَ لا یكونُوا كالَّذینَ اوُتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقوُنَ.»[vi]

قرآن مجید در سوره هود می فرماید:[vii] «وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَری عَلَی اللهِ كَذِباً اولئِكَ یعْرَضوُنَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یقُولُ الاَشْهادُ هوُلاءِ الَّذینَ كَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ الَّذینَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالاخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ. اولئِكَ لَمْ یكُونُوا مُعْجِزینَ فِی الاَرْضِ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اولیاءَ یضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما كانُوا یسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما كانُوا یبْصِرُونَ. اولئِكَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنهُم ما كانُوا یفْتَروُنَ. لا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الاَخْسَرُونَ». ودرسوره آل عمران،آیه 100، می فرمایند، «ولتكن منكم امة یدعون الی الخیر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنكر واولئك هم المفلحون».انتخاب یكی از دو حالت فوق بسته به ارادۀ خودجام جمیان است.
ازخدا خواهیم ما و احدی ازجهانیان را به حال خود نگذارد. 
 


 


[i]اصول كافی، ص340.

[ii] همان، صص340-341.

[iii] همان، ص342.

[iv] كتاب بیان فارسی، واحد5، باب13.

[v] مثل خاندان نوبختی از مرحوم عبّاس اقبال آشتیانی؛ اَلْمَذاهِبُ الاِسلامییّن از عبدالرحمن بدوی؛ و فهرست منابع مذكور در خاندان نوبختی.

[vi] سورۀ حدید، 15. مضمون: آیا نرسید وقت مرآنان را كه ایمان آوردند كه بترسد دلهاشان برای ذكر خدا و آنچه نازل شد از حقّ و نباشند چون كسانی كه داده شدند كتاب را از پیش، پس دراز شد برایشان زمان پس سخت شد دلهایشان و بسیاری از ایشان فاسقانند.

[vii] آیات 20-24

مقاله قبلی

مقاله بعدی

نظر خود را بنویسید