×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
جام جم، مسحور ستارگان، كور مهر رخشان
1387/10/10

ولوله در شهر ۱


از شگردهای بهائی ستیزان ازدیرباز این بوده كه مانع ملّت عزیزایران شوندكه خودبه چشم خود كتب وآثار وتاریخ وتعالیم بهائی را بخوانند. وحشت ایشان ازروبه روئی خود هموطنان با بهائیان چنان بوده وهست كه درنقش ولیّ وقیّم ایشان ظاهرشده، ازطرف آنان كتب بهائی رامی خوانند ومطابق اغراض وامیال بهائی ستیزانه شان تصویری ناقص وتحریف شده ازآن آثار وكتب به ملّت عرضه می دارند. جام جم نیزچنین كرده، غافل ازاین كه ملّت ایران دیگر در دوران قاجاریّه نیست كه اسیر افكار این وآن گردد وبه فتوائی تحریك شود وآلت دست مستبدّین بی انصاف قرارگیرد تا به دست ایشان بهائی ستیزی وبهائی كشی راه بیاندازند.

ازجمله موارد تحریف مزبور، مطالب و عكس هائی است كه برای آمریكائی جلوه دادن امر بهائی و جامعۀ آن در ایّام گنجانده اند. عكس پشت جلد ایّام جام جم را كه درصفحۀ 55 نیز تكراراً چاپ شده نگاه كنید. توضیح جام جم مربوط به عكس این است: «زیر بیرق اجانب. نیویورك (13 نوامبر1912) عبّاس افندی دریك ضیافت آمریكائی.» و درپشت جلد زیرعكس می نویسد: «عبّاس افندی - ازبرای تجارت ومنفعت ملّت آمریكا، مملكتی بهترازایران نه. چه كه مملكت ایران مواد ثروتش همه درزیرخاك پنهان است. امیدوارم ملّت آمریكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهرشود.»[i] درصفحات 22تا 27نیزازبه اصطلاح روابط بهائیان وآمریكا می نویسد. از آنجا كه مطالب مزبور كلاً ناقص وتحریف شده است، لزومی به پرداختن به همۀ جزئیّات ذكرشده درآن نیست، امّا برای نمونه مواردی تقدیم می گردد تا ملّت شریف ایران بدانند كه هموطنان بهائیشان 164 سال مورد هدف تیرهای چه بی انصافان و نامهربانانی بوده وهستند.

دوباره به عكس صفحۀ 55 وبزرگ شده ورنگی شدۀ آن درپشت جلدنگاه كنید. چرا جام جم به رتوش وتحریف درعكس دست زده، پرچم آمریكا را درعكسی سیاه وسفید رنگی نموده، دایره ای دورعكس حضرت عبدالبهاء كشیده، امّا پرچم شیروخورشید ایران عزیزمان را كه آن نیزقرینۀ پرچم امریكا نصب شده، متروك ومستورومغفول وبدون توضیح واشاره وبدون رنگی كردن رهاكرده؟ ظاهراً درچشم جام جمیان «ستارگان پرچم امریكا» از «خورشید پرچم ایران» درخشنده تر و چشمگیرتر است. وبالا ترازآن چرا جام جم شرح این مجلس را، كه درادامۀ همین مقال خواهدآمد، ازهمان منبعی كه عكس را ازآن كپی كرده، نیاورده تا همه بدانند كه بالا و دربین دوپرچم مزبور «نقش اسم اعظم» كه سمبل ونشانۀ دین بهائی است نصب شده تا روشن گردد كه دین الهی مافوق شئونات ُملكی و سیاسی است؟ (نشان مزبور درعكس نیزتا حدّی مشخّص است؛ پشت لوستر، بین دوپرچم). با این وصف جام جم كه نوشته زیربیرق اجانب، بی شرمانه حقایق را تحریف كرده است ونه تنها به بهائیان، بلكه به هموطنان عزیزنیز ستم روا داشته است. امّا این ستم را همچون همیشه به جان خریداریم چه كه جام جم با این دست گل هائی كه به آب داده است، ایرانیان عزیزرا به مسیری انداخته است كه دیر یا زود دیانت مقدّس برخاسته ازوطن عزیزشان را خواهند شناخت وبه آن افتخارخواهند كرد و ازتعالیم آن درجهت عزّت واعتلای ایران عزیز و نیز ایجاد صلح و وحدت عالم بشری استفاده واستفاضه خواهد نمود.

هموطنان عزیزلابدّ تا حال دانسته اند كه 164 سال پیش ندای موعودآسمانی همۀ ادیان و از جمله اسلام عزیز از وطنشان بلند شد وچون ازطرف خدا بود علی رغم زندان وتبعید وشهادت شارعین مقدّس وهزاران نفراز پیروانش ازبین نرفت، و روز به روز در چشم جهانیان اعم ازملل و دول وسیاسیّون ومذهبیّون و دانشمندان و روشنفكران جلوه یافت به حدّی كه درهرمرحله از رشد ونموش به خاطر اقدامات فداكارانه اش درمسیراتّحاد جهانیان تحسین بزرگان بیشتری را برانگیخت به طوری كه حال نزد سازمان ملل و دول وسازمان های غیر دولتی و دانشگاهیان به عنوان جامعه ای كه هم ازنظرتئوری وهم ازنظرعملی سمبل صلح جهانی و وحدت است، مشهور ومعروف وطرف مشورت ویار و یاورصلح جویان حقیقی است. حضرت عبدالبهاء جانشین حضرت بهاءالله برطبق آموزه ها و هدایات پدرآسمانیشان چه در زندان وچه موقعی كه از زندان آزاد شدند علمدار صلح و وحدت شدند ودرصدها لوح وكتاب ونامه به بهائیان وجهانیان راه ورسم رسیدن به «وحدت عالم انسانی» را آموختند. آثار واقدامات ایشان، آوازه شان را به شرق وغرب رساند ونه تنها افراد عادی، بلكه بزرگان وشخصیّت های دینی و سیاسی ازكلّ جهان، ازجمله مسلمین عزیز از فرق مختلفه درمصر و فلسطین و لبنان وسوریّه را، تحت تأثیر قرارداد. ازجملۀ اقدامات مزبورسفرایشان به اروپا و آمریكا ومصر قبل ازجنگ جهانی اوّل بود كه درروزنامه های آمریكا واروپا و مصر و اراضی مقدّسۀ فلسطین آن زمان نیزانعكاس یافت. دراینجا فرصت نیست حتّی به كلیّات این اسفار پرداخته شود تاچه رسد به جزئیّات آن، وهموطنان عزیز باید در این خصوص به كتب موجود دربارۀ آن مراجعه فرمایند[ii]، اما به عنوان نمونه در ذیل درپاسخ موارد تحریف شده توسط جام جم مطالبی تقدیم هموطنان عزیز ومشتاق می شود تا جانشان ازوجود چنین هموطنی كه سبب عزّت ایران وایرانی، آنهم درایّام گمنامی وضعف ایران، بوده اند شاد گردد.

اگرجام جم راجع به «نشان اسم اعظم» و «پرچم ایران» درعكس وكمّ و كیف حقیقی اسفارحضرت عبدالبهاء ننوشته وتحریف نموده، چه باك كه منابعی غیر بهائی امثال روزنامۀ فارسی چهره نما چاپ مصر[iii]، درهمان ایّام سفر حضرتشان آن را نوشته اند و با این كار علاوه بر آشكار كردن عظمت حضرت عبدالبهاء، «چهرۀ حقیقی جام جم» را نیز نمایانده اند. درزیر، قسمت هائی از روزنامۀ مزبور، شمارۀ هشتم، صفحات 10 و 11، چاپ مصر، سال1913(یعنی قبل ازجنگ جهانی اوّل و قبل از اهداء نشان نایت هود به حضرت عبدالبهاء به خاطر اقدامات صلح جویانه ونیكوكارانه شان)، را به نقل ازیكی ازهمان مجلّات آهنگ بدیع كه جام جمیان نزدشان دارند، و حاوی مطالبی راجع به اسفار معجزآسای حضرت عبدالبهاء است بدون دخل وتصرّف درسبك نگارش ورسم الخط آن تقدیم می شود. روزنامه نویس مسلمان «چهره نما» برخلاف روزنامه نویس جام جم می نویسد:
پس ازاعلان حریّت دولت عثمانی درسنه 1908 عبدالبهاء عبّاس افندی ازقید وحبس چهل ساله آزاد شد. درتابستان 1909 با كشتی قصیر خدیو محض تغییر آب وهوا به قطرمصری شتافت. چون خبراستخلاصش به اروپا وآمریكا رسید، ازمجامع صلح مكاتیب متعدده رسید وهمگی خواهش حضوراورا نمودند من جمله اعظم مؤتمر صلح لندن وحتّی مبالغی برای مصروف راه اواز آمریكا به واسطه قونسول تقدیم نمودند و او قبول ننمود وهمگی را ردّ كرد ولی دعوت مقرون به اجابت گشت درتابستان سنۀ 1911 به اروپا شتافت و دركنائس ومجامع صلح و دارالفنون ها، حتّی دركلیسای (وستمنسترابی وسیتی تمپل) كه بزرگترین و مشهورترین كنائس انگلستان ومحل تاجگذاری پادشاهان است احترامات فوق العاده مجری داشتند ودرهرجا اورا(مولی) خطاب می نمودند وجراید ومجلات مقالات مهمّ دراین باب منتشردادند ــ چون مدّت موعود به سرآمد مرّۀ ثانیّه به سبب خواهش وعرایض لا تُعَد ولا تُحصی ازفلاسفه وكشیش ها وعلمای آمریك و دوستان شخصی لابد (عبّاس افندی) باكشتی(سدریك) دربهار1912 با لباس وطنی ایرانی خود وجمعی ملازمین خدمت او كه همه با كلاه سیاه ایرانی بودند به آمریك شتافت ـــ وقریب نه ماه دربلاد معتبره آمریك سیر و سفرنمود. شبها در سفر وروزها با القای خطب ونصایح مشغول بود. مردم ازصد فرسنگها محض زیارت واستماع كلامش بطرفش می شتافتند وهررئیس كلیسا با كمال خواهش اورا دعوت می نمود كه اداء نطق نموده ومستمعین را بهره ورسازد ــ ولی كثرت طلب وضعف جسد وقلّت وقت سبب شد كه بعضی را قبول بنماید چه كه اگر در تمام محافل ومجامع ابلاغ پیام می نمود سفرها بسنین متوالیّات می كشید، امّا كلیّتاً بروایات مختلفه در163 كلیسا وكولج و یونورستی و تالار و مجامع صلح اداء خطب نمود.

عجیب ترآنكه دراغلب نقاط عظیمه بیرق ایران وآمریك نصب شده بود وعبدالبهاء وسط هر دو ایستاده نطق می نمود وچقدر برافتخار ایرانیان افزود. موضوع بحث عبدالبهاء این بود كه رفع تعصّبات دینی ونژادی بشود وكل را بیك طریقه محبّت و برادری دعوت می نمود ازبرای یهود اثبات مسیح وازبرای نصاری اثبات حقّانیّت حضرت رسول صلعم می نمود. ازبرای اشتراكیّون حل معضلات واصلاح هیئت اجتماعیّه بشریّه می كرد. ازبرای فلاسفه ومادّییون اثبات الوهیّت می كرد، و ازبرای نیاسفه و بودائیان اقامه براهین دربقای روح می نمود، واز برای تلامیذ مدارس عالیّه وكلیّه ها دعوت بتحصیل علوم الهی وكسب اخلاق روحانی می نمود و در هرجا بر شور و ولوله خلق می افزود ومسرور ومستبشرمی فرمود تا آنكه موعد آمریك هم منقضی شد این قائد شهیر ایرانی درماه دیسمبر 1913 با كشتی(سلتیك) وارد (لیورپول) گشت این دفعه اهالی انگلستان واسكتلاند بیش از پیش بر پذیرائی واحترام او افزودند وهرروز در دو یا سه نقطه مشهور نطق می نمود من جمله دردارالفنون (اكسفورد) وجمعیّه (اسپرانتیست) لسان عمومی نطقی كرد كه بیحد مؤثّر واقع شد ونطقهای ایشان را دراغلب جراید درج ومنتشرنمودند وتبریك از این مقصد عظیم می گفتند ـــ بعد نوبه پاریس رسید كه درمجامع عظیمه دعوت می نمودند وایشانهم نطقهای صلح آمیزش وخیرخواهی اداء می كردند دراین حال هیئتی ازاتباع (آلمانیش) بپاریس آمده وخواهش حضور در آلمان نمودند دعوت ایشانهم مقرون به اجابت گشت در (استوتكارت) كه اغلب مبلّغین ازآنجا بسایر نقاط محض تبشیر به اطراف می روند ازآمدن (عبدالبهاء) شور و ولوله وهلهله عظیمی برپاشد وحال كه كاتب این سطور را می نویسد (عبدالبهاء) حسب دعوت مجلس صلح دربوداپست هستند یكدفعه درمجلس پارلمانت نطق نمودند وعن قریب ازراه فرانسه به مصر وازآنجا به كوه كرمل كه مقام مبشّر ومؤسّس این دین جدید است رجوع می نماید ـــ اگرچه (عبدالبهاء) دراین حیات بواسطه سوء تفاهم خلق صدمات شدید دید وچهل سال محبوس بوده ولی درقوای روحانی فتوری حاصل ننموده وحالا متفكّرین هرقومی از مقاصد خیریّه ایشان مطّلعند. دراروپا بسرعت تمام مقالات ونطقهای ایشان را جمع ودركتب نشر دادند یكی به اسم (عبدالبهاء درلندن) ویكی به اسم (عبدالبهاء درپاریس) ودرآمریك نیز درتهیّه وتدارك طبع ونشرند كه چندجلد خواهدشد.

به قول چهره نما عجیب تر از آنچه خود او نوشته، شهادت یكی ازدشمنان حضرت عبدالبهاء به نام سیّدعبدالله است كه درسال1912م، علی رغم دشمنی خود با امربهائی، درر سالۀ ردّیّه ای علیه آن نتوانسته مقام و عظمت و مناعت حضرتشان را از جمله در اسفار مزبور پنهان كند. وی در رسالۀ عربی خود كه ترجمۀ فارسی اش چنین است می نویسد:
...آنچه را كه عبّاس از زمان وفات پدرش درمدت دو دهه تاحال ایجاد نموده در نقاط دوری چون آمریكا و اراضی قفقازیا و روسیّه و بریتانیا وسواحل هند و داخل آن به چشم می خورد. گروه های مختلفی ازادیان وطوایف وزبان های مختلف همچون اسلام ومسیحی و بت پرستان و بودائی و برهمائی جذب آن شده اند....با وجود ذكاء مفرط وهوش حیرت انگیز وغنا و كفایت تامّ و تعفّف مجرَّب (درستی و پاكدامنی به تجربه رسیده) موفّق برجذب بسیاری ازطوائف وملل مختلفه گردید، تا اینكه در این ماه صدها نامه ازآمریكا به وی رسید كه مؤمنینش درآن او را دعوت نمودند ودوهزار جنیه (هرجنیۀ انگلیسی برابر بوده با 21شلینگ، وهرجنیۀ مصری برابر بوده با 100 قرش كه یك لیرۀ مصری بوده است) نیز برای سفر تقدیم كردند. وی خواستۀ آنها را حسب وعدۀ سال پیش به آنها قبول كرد، ولی دوهزارجنیه را ضمن تشكر از ایشان با اقتدار قبول نكرد چه كه عادت اونیست كه ازاین قبیل تقدیمی هارا بپذیرد واین به خاطر اقتدار و ثروت عظیم اوست كه یكی از پیروانش برایم نقل كرد و بعضی جراید مصر نیز آن را ذكر كردند. پس بنگرید به چنین پاكدامنی وتعففّی كه موجب میل ومحبّت می گردد، آن چنان كه جدّ ما صاحب شریعة اسلامیّه گفت «به آنچه دردستان مردم است اعتنا نكن، تا آنان تورا دوست بدارند.»[iv]

روز دوّم ورود حضرتشان از اسفار غرب به عكّا، شیخ اسعد كه ازبزرگان علمای اهل سنّت وجماعت بود با پنجاه نفر از قضّاة و اُدبا و طلّاب به حضور حضرتشان می روند و تشكّر خود را معروض می دارند و شیخ مذكور، ایستاده به عربی چنین می گوید (ترجمه):
برهمۀ شما مبرهن است كه تا قرن پانزدهم میلادی كمال اقتدار از برای دول اسلامیّه موجود بود وسایر دول وملل درجنب دولت وملّت اسلام حقیر وضعیف بودند. با وجود این درعین اقتدار اسلام، احدی جرأت نكرده كه درممالك غرب ومجامع مسیحیّه اسم مقدّس حضرت رسول را به تعظیم وتكریم ذكر نماید وبه نام آن حضرت دعوت نماید. امّا دراین قرن كه كمال ضعف ازبرای اسلام حاصل ودول وملل مسیحیّه درغایت اقتدارند، دیدیم وشنیدیم و درجراید ومجلّات خواندیم كه حضرت عبدالبهاء درمجامع وكنائس ومعابد قدم نهاده در میان جمعیّت بسیار ازهزار الی شش هزار نفر داد سخن دادند وبه نوعی اثبات حقیّت حضرت رسول فرمودند كه احدی ادنی تعرّضی نكرد. این نعمت نعمتی است كه زیاده ازپنجاه سال است خدا به ما عطا فرموده بود وما نشناختیم و ندانستیم. امّا امیدواریم بعد ازاین قدراین نعمت را بدانیم وتلافی ما فات نمائیم.[v]

حضرت عبدالبهاء درپاسخ به سؤال علّت سفرشان به امریكا می فرمایند: «من به آمریكا آمده ام تاعَلَم ِ صلح عمومی بلند كنم، آمده ام ترویج وحدت عالم انسانی نمایم، مقصودم الفت و محبّت بین ادیان است.»[vi] از جمله اعلانات روزنامه ها در آن ایام دربارۀ سفرایشان، چنین بوده است: «عبدالبهاء چهل سال ازعمر خود را وقف اشاعۀ صلح عمومی نموده است»، «عبدالبهاء پیشگام بزرگ صلح دردنیای امروز»، «حواری صلح با سوسیالیست ها ملاقات می نماید»، «پیامبر شرق می گوید فلسفۀ ماتریالیسم مردوداست»، «حوّاری صلح جنگی دهشتناك را برای غرب پیش بینی می نماید»، «چه چیزی همۀ نفوس را به این شخصیّت بی همتا و والا جذب می نماید؟ آیا قدرت تفكّر یا نفوذ كلام ایشان است ویا محرومیّت هائی كه متحمّل شده اند؟ خیر! هیچ كدام، بلكه این صمیمیّت ویكرنگی بی حدّ و حصرشان است. این شخصیّت ممتاز مأموریتی دارند كه بدان با تمام روحشان ایمان راسخ دارند»، «او انسان دوستی است عالیقدر كه كلیسا ومعبدش عالم انسانی است.»[vii]

اگرچه با مطالب فوق بسیاری حقایق برای هموطنان عزیزروشن شد، امّا مفید است كه شرح مجلسی را كه جام جم عكس بدون توضیح و تحریف شدۀ آن را در پشت جلد ایّام و نیز درصفحۀ 55 چاپ كرده از همان منبع مورد اشارۀ جام جم[viii] دراینجا بیاورد تا برهمه آشكارشود كه برعكس تحریف جام جم، آن ضیافت، «آمریكائی» نبوده بلكه «جشن معنوی میثاق» بهائیان با حضرت عبدالبهاء بوده كه توسّط خود بهائیان برگزارشده، و روشن شود كه آنچه درآن گفته شده چه بوده كه جام جم به عنوان قیّم وولیّ ملّت ایران صلاح ندانسته خود هموطنان آن را بخوانند وبفهمند. این است شرح آن مجلس:
روز 14 ذی حجه 23 نوامبراحبّاء در تهیّه و تدارك جشن میثاق و تبریك مسافرت دلبر آفاق بودند. دسته دسته آن روز با دسته های گل بساحت انور می رسیدند. امّا آن جشن عظیم و بزم جانفزا شب در یكی از هوتلهای بزرگ نیویورك (گرنت نادرن هوتل) در تالار عظیمی مهیّا كه مانند جشن واشنگتن آئین بسته تالار را مزیّن به انواع پرده ها و علمها و قطعه ها نموده قطعه اسم اعظم را فوق كل در صدر تالار نصب كرده بودند در وسط تالار دو میز مربع مستطیل و در صدر آن میز دیگر بسیار بزرگ و مزیّن و اطراف میزهای مدور دیگر همه به انواع گلهای رنگین و اقسام حلویّات و ظروف بلور و اسباب زینت آراسته بود كه از انعكاسات چراغهای برق جمیع برّاق و شفّاف و پرجلوه و تلئلا گشته متجاوز از سیصد نفر كرسی نشین با لباسهای فاخر رسمی در محضر اطهر جالس بودند و بعضی از احبّاء مخصوص امة الله مسس لئلی لاید در خدمت بزم میثاق كام دل دادند و چون جمال جمیل در آن جشن جلیل نزول اجلال فرمودند همه از كرسیها برخاسته باروی خندان تعظیم كنان الله ابهی گویان ناظر و متوجّه روی ماه پیمان گشتند و جمعیّت زیادی در اطراف تالار از اهل هوتل تماشا می كردند و از عظمت عهد الهی و خضوع و تبتّل احبّای رحمانی حیران بودند و چون جلوس فرمودند مستر هور برخاسته تبریك نامه ای از قبل احبّاء و اظهار اطاعت و ثبوت بر عهدالله و محامد طلعت نوراء خوانده بسمع اطهر رسانید آنگاه هیكل انور برخاستند و خطابه ای جامع مسائل الهیّه و صلح و وحدت عالم انسانی ادا فرموده بعد دور محفل دوستان گردش می فرمودند و بدست مبارك شیشه های عطر گرفته موی و روی یاران را خوشبو و معطّر می نمودند و چون شروع بشام كردند باز احبّاء با نغمه و پیانو به اوصاف روی نیكو پرداختند پس از نغمه و ساز باز لسان راز ناطق و از جنگ و جدال امم و احتیاج به تعالیم اسم اعظم و شرح حرب بالكان و درّندگی نوع انسان نطقی مشروح فرمودند و كل را دلالت بر اتّحاد و یگانگی و محبّت صمیمی اهل عالم نمودند بعد از آن حضرت سفیر ایران و جناب جنرال قونسول مستر توپاكیان و بعضی از دوستان در ثناء و ستایش هیكل اقدس نطقهای مفصل نمودند و آن شب آن بزم و جشن عظیم چنان عظمتی داشت كه جمعی از اهل هوتل پس از مجلس در تالار دیگر مشرّف شدند و در صدد تحقیق و جستجو برآمدند كه این چه بساط پرانبساطی بود و چگونه در تبریك و تهنیّت و تمجید شخص شرقی نفوس جلیله آمریكائی چنین جشنی گرفتند حقیقتاً جشنی شاهانه بود و مایه عبرت هر شخص فرزانه دوشیشه عكس ممتاز بواسطه روشنی مخصوص كه عكاسها برای عكاسی شب دارند برداشتند اگر چه همه جمعیّت مجلس در عكس نیفتاده ولی آن عكس بخوبی حكایت از صورت آن مجلس می كند.

ملاحظه فرمودید كه نطق حضرت عبدالبهاء دربارۀ مسائل الهیّه و صلح و وحدت عالم انسانی و جنگ و جدال امم و احتیاج به تعالیم اسم اعظم(بهائی) و شرح حرب بالكان[ix] و درندگی نوع انسان بوده و كلّ را دلالت بر اتحاد و یگانگی و محبّت صمیمی اهل عالم فرموده اند. اینجا بجاست كه بار دیگر از هموطنان عزیز دعوت شود كه خود شرح این اسفار ومتن نطق های حضرت عبدالبهاء را بخوانند، مدتی است كه وقت آن رسیده است.

اما می رسیم به نقل گزینشی ِ ناقصی كه جام جم ازنطق حضرت عبدالبهاء درزیر عكس مزبور پشت جلد ایّام آورده كه «ازبرای تجارت ومنفعت ملّت آمریكا، مملكتی بهتر از ایران نه. چه كه مملكت ایران مواد ثروتش همه درزیرخاك پنهان است. امیدوارم ملّت آمریكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهرشود.» اوّل آن كه جام جم با صحنه سازی های ژورنالیستی خواسته بارنگی كردن پرچم آمریكا و مسكوت گذاشتن پرچم ایران وعدم ذكر وجود نشانۀ اسم اعظم بهائیان مافوق آن دو، ونیاوردن شرح ضیافت مزبوربرای پنهان كردن مطالبی كه درآن مطرح شده است، و درج جملۀ «زیربیرق اجانب، دریك ضیافت آمریكائی،» وانمود كند كه بیان مبارك حضرت عبدالبهاء مربوط به ضیافت مزبور و سیاسی و وطن فروشانه است. حال آنكه بیان مزبور مربوط به خطابۀ مبارك ایشان در کنگرۀ ارتباط شرق و غرب در تالار کتابخانۀ ملّی واشنگتن ٢٠ آپریل ١٩١٢مطابق ٣ جمادی اوّل ١٣٣٠می باشد. ثانیاً تمام خطابۀ آن حضرت را كه حسب معمول روش الهی حضرتشان با جملۀ «هوالله» شروع می شود، بدون هیچ شرحی درذیل می آورد تا خودبخوانید وان شاءالله نیات جام جم رابدانید وقضاوت فرمائید.

هُو اللّه. امشب من نهایت سرور دارم که در همچو مجمع و محفلی وارد شدم. من شرقی هستم الحمد للّه در مجلس غرب حاضر شدم و جمعی می بینم که در روی آنان نور انسانیت در نهایت جلوه و ظهور است و این مجلس را دلیل بر این میگیرم که ممکن است ملّت شرق و غرب متّحد شوند و ارتباط تامّ بمیان ایران و آمریکا حاصل گردد. زیرا برای ترقّیات مادّیه ایران بهتر از ارتباط به آمریکائیان نمی شود و هم از برای تجارت و منفعت ملّت آمریکا مملکتی بهتر از ایران نه چه که مملکت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاک پنهان است. امیدوارم ملّت آمریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر شود و ارتباط تامّ در میان ایران و آمریکا حاصل گردد خواه از حیث مدنیّت جسمانیّه خواه از حیث مدنیّت روحانیّه به یکدیگر معاونت نمایند تا آنکه مدنیّت مادّیۀ آمریکا در ایران و مدنیّت روحانیّۀ ایران در آمریکا نهایت نفوذ و تأثیر نماید. باری کائنات عمومیّۀ عالم هر یک منفرداً زندگانی می توانند. هر شجری منفرداً نشو و نما نماید بدون اینکه از سائر اشجار مستفید شود. همچنین حیوان منفرداً زندگی تواند و لکن انسان ممکن نیست. نوع انسان محتاج تعاون و تعاضد است محتاج مراوده و اختلاط است تا کسب سعادت و آسایش کند و راحت و آرایش یابد. مثلاً اگر میان دو قریه ارتباط تامّ حاصل شود سبب منفعت کلیّه و ترقّی گردد و همچنین میان دو شهر چون تعاون و تعاضد حاصل شود سبب ترقّی و آسایش گردد. پس اگر میان دو اقلیمی ارتباط تامّ و تعاون و تعاضد کامل حاصل گردد شبهه ای نیست مزید ترقّیات و فوائد عظیمه شود. حال این محفل نورانی الحمد للّه سبب اتّحاد شرق و غرب است اساس تعاون و تعاضد دو ملّت است از این معلوم می شودکه منافع و فوائد عظیمه حاصل خواهد شد یعنی در ایران مدنیّت مادّیه رواج و شیوع یابد و ابواب تجارت برای آمریکا باز خواهد شد و یقین است سبب ترقّی و منفعت طرفین گردد و این ارتباط اعظم وسیله حصول محبّت بین ملل شرق و غرب شود. حضرت بهاء اللّه در ایران شصت سال پیش اساس چنین محبّتی گذاشت و اعلان وحدت عالم انسانی فرمود و خطاب به نوع انسانی نمود که همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار و فرمود که نوع انسان عبارت از یک عائله است و جمیع بشر عبارت از یک جنس. لهذا امید چنان است که ملّت ایران و آمریکا یک ملّت و یک جنس و یک طائفه و یک عائله گردند تفاوتی در میان نماند. حضرت بهاءاللّه به جهت اتّحاد عالم انسانی و ترویج صلح عمومی و این ارتباط و اتّحاد جمیع صدمات را تحمّل فرمود چهل سال در زندان عبدالحمید بود و اوقات مبارک در اعظم بلایا گذشت. و همچنین من متجاوزاز چهل سال در حبس و زندان بودم تا جمعیت محترمۀ اتّحاد و ترقّی سبب آزادی من شدند و نهایت محبّت و مهربانی نمودند و ممکن شد که من به این ممالک آمدم. اگر جمعیّت اتّحاد و ترقّی نمی بود آمدن من به این ممالک ممکن نبود پس برای آن جمعیّت دعا کنید که روز بروز مؤیّد شوند زیرا سبب حرّیت و آزادی شدند. خلاصه این بحر محیط آتلانتیک را من طی کردم و به اینجا رسیدم الحمد للّه محافل را نورانی و نفوس را روحانی می بینم و از این محافل خیلی مسرورم و در بارۀ شما ها دعا می کنم. خداوندا آمرزگارا این مجمع را تأیید کن و توفیق بخش تا عالم را بنور اتّحاد روشن نماید شرق و غرب را به پرتو محبّت و نور اتّفاق منوّر کند. ای بخشنده مهربان دلها را بنفثات روح القدس زنده کن و رویها را مانند شمع بر افروز تا جهان را نورانی کنند و نفوس را رحمانی نمایند. توئی بخشنده و توئی دهنده و توئی مهربان.[x]
دردیگرمقالات این مجموعه نیزمطالبی دربارۀ آنچه درفوق ذكرشد ملاحظه می فرمائید. جان و قلبتان مسرور باد.
 

 
 

[i]خطابات عبدالبهاء، چاپ مصر، 2/33

[ii] ازجمله: خطابات عبدالبهاء، چندجلد؛ بیانیۀ قرن انوار ازبیت العدل اعظم،نشر2002، فصل سوّم ؛ بدایع الاثار یا سفرنامه دردوجلد عقاید بعضی ازدانشمندان جهان دربارۀ دیانت بهائی، ازدكترعلی محمّدبرافروخته؛ شهادت مستشرقین ودانشمندان وبزرگان دربارۀ امربهائی، ازجناب ذكرالله خادم؛ مراة الحقیقه، تألیف جناب حسن رحمانی نوش آبادی، صص: 191-213؛....

[iii] در //www.iran-newspaper.com/1385/850909/html/history.htm راجع به روزنامۀ چهره نما درقسمت سوّم ازمقاله ای باعنوان مطبوعات فارسى زبان در مصرچنین آمده است: «روزنامه چهره نما: چهل سال روزنامه نگارى فارسى در مصر. روزنامه چهره نما از چند جهت پدیده اى تاریخى و حتى استثنایى در تاریخ مطبوعات فارسى زبان است... نخستین شماره چهره نما (در ۱۶ صفحه وزیرى با چاپ سربى) در اواخر محرم الحرام سال ۱۳۲۲ هـ.ق یعنى حدود صد سال پیش در اسكندریّه مصر انتشار یافت... مجموعه چهل ساله مجلّدات چهره نما كه اكنون در دست داریم، به راستى گنجینه اى است مصوّر و مفصّل از عكس هاى رجال ایرانى و غیرایرانى در ده هاسال پیش و نیز تصاویرى از ابنیه مختلف آن روزگار... شادروان عبدالمحمّد ایرانى، مدیر و ناشر ونویسنده روزنامه چهره نما در نخستین شماره آن، هدف و رسالت روزنامه اش را با جملات زیر توضیح داده است: 'ما را مقصود از احداث و نشر این جریده با احساس مخاطرات شدیده و زحمات و خسارت هاى عدیده، به جز در مقام انسانیّت و اقتضاى بشریّت و صلاح اسلامیّت و خدمت به دولت و ملّت چیزى منظور نیست و حبّ وطن مقدّس و اهالى آن خاك پاك و آن گوهر گرانمایه تابناك كه وظیفه ما هر نوع فداكارى و جان نثارى در حفظ و حراست و استقرار در استقلالیّت اوست ـ وادار نمود و به ذوق و اشتیاق و التهاب عصبیّت افزود كه جلاى وطن گرام گفته و از پى حفظ حقوق وطن و مصالح ملّى شب ها نخفته، اوراقى آرایش و از بسط مقالى و مقصد و خیال شرحى گزارش دهم...' روزنامه چهره نما در سایه عزم و همّت مدیر فرزانه آن سى و دو سال منتشر شد و على محمّد ایرانى، مدیر آن، در شب پنجم آبان ماه ۱۳۱۴ شمسى بر اثر عارضه قلبى و فشار خون جهان را بدرود گفت. پس از مرگ آن خادم بزرگ فرهنگ فرزندش مؤدب زاده ایرانى مدیریّت روزنامه را بر عهده گرفت وچهره نما را به همان سبك و روش پدر انتشار داد. دوره روزنامه چهره نما در واقع تاریخ جامع و مصوّر نزدیك به نیم قرن ایران و جهان است.»

[iv]مرا ة الحقیقه، صص: 202-203

[v] همان، ص204.

[vi] مجلۀ پیام بهائی، شمارۀ 274-273، مرداد وشهریور1381، ص14.

[vii] همان.

[viii]بدایع الاثار جلد اول ص 386-388

[ix]جام جم نمی خواسته ملّت ایران بدانند كه حضرت عبدالبهاء عامل هیچ سیاست ودولتی نبوده اند وصرفاً به خاطررسالت الهی خودهمۀ دول وملل اعمّ از قوی وضعیف، شرقی وغربی، مسلمان ومسیحی ویهودی و...، سیاه وسفید وزرد وسرخ، وهمه وهمه را به صلح دعوت وازجنگ منع فرموده اند. ازجمله موارد همین جنگ بالكان است كه درفوق اشاره شده؛ ازجمله حملۀ 1911ایتالیا به لیبی بوده كه آن زمان جزئی ازخاك عثمانی مسلمان بوده است (رجوع شود به خطابات عبدالبهاء و بیانیۀ قرن انوار از بیت العدل اعظم، نشر2002، ص 25).

[x] به نقل از خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۲، انتشارات لانگنهاین، آلمان، ص ٣٠-٣٣

 

مقاله قبلی

مقاله بعدی

نظر خود را بنویسید